پارت : ۲۹
کیم یوری 31دسامبر 2022، ساعت 02:10
برگشت روی میز خودشون و نگاهش به دوستاش افتاد که درحال خوش و بش کردن و رقصیدن با پسرا بودن ، اما یوری حالا سرش سنگین ترین وزنی بود که تا حالا تحمل کرده بود .
شیشه ویسکی روی میز هنوز پر بود و یوری بدون توجه به گذر زمان یا درصد الکل این نوشیدنی همش رو خورد ولی هنوز فکر هاش داشتن توی مغزش پرسه میزدن .
بلند شد و رفت که یه نوشیدنی دیگه بیاره که یاد شراب تلخ تهیونگ افتاد و همون رو سفارش داد .
در راه برگشت دستی بازوش رو گرفت ، صدایی نچسپ نه از جنس علاقه ، از جنس تملک توی گوشش پیچید :
_سلام خوشکله.
یوری ایستاد و رو به همون مرد گفت:
+دستت و بکش ، چی میخوای ؟
_یه دور افتخار نمی دی ؟
+رقص ؟ نه ، امشب دلم خسته تر از پاهامه .
_باشه پس مستقیم بریم سر اصل مطلب .
چشم های یوری جمع شدن :
+چی ؟
_یه اتاق ، یه شب ، بدون حرف اضافه ، هتل کناری هم عالیه.
یوری لحظه ای مکث کرد ، بعد شیشه ی شراب با صدای شکستنش جمله ی پسر رو برید ، شراب ریخت .
نه فقط روی زمین ، روی غرور کسی که فکر میکرد میتونه لمس کنه ، بدون اینکه بفهمه و بعد یوری یه لگد نثار پسر کرد و با ضربه ای به اون طرف بار پرت شد .
_____________
کیم یوری 31دسامبر 2022، ساعت 02:41
تهیونگ دوید سمت یوری تا ببینه چی شده . یوری هم خواست چند قدم به طرف تهیونگ برداره چون حال حاظر تنها فرد آشنا توی این بار لعنت شده براش اون بود.
ولی یوری به خاطر نوشیدن زیاد تلو تلو میخورد .
تهیونگ یوری رو گرفت ، درست قبل از اینکه زمین تنش رو لمس کنه.
یوری با صدای شکسته و آروم گفت :
+ت....تهیونگ؟
_آروم باش لومیر ، من اینجام.
+تهیونگ......
_هیس .... بزار سکوت ، جای واژه ها رو بگیره ، من حواسم به همه چی هست.
تهیونگ بلندش کرد ، با احتیاطی که فقط از عشق میاد ، نه از وظیفه و بعد به بادیگارد هاش اشاره کردو آروم به یکیشون گفت :
_اون پسره رو ببرید ، نباید دوباره دیده بشه.
جونگ کوک که پشت سر تهیونگ بود اومد جلو :
_دیوونه شدی پسر.
تهیونگ با صدایی که از عمق دلش میومد گفت :
_نه ، فقط دارم دارم از چیزی که مال منه، نه به عنوان مالک ، بلکه به عنوان کسی که دیده و فهمیده و هنوز مونده محافظت میکنم.
جونگ کوک لبخند زد و گفت :
_اگه یه روزی جواب بله رو ازش گرفتی ، خبرم کن.
_ حتما پسرم .
تهیونگ رفت سمت میزی که یوری نشسته بود و کیف ش رو برداشت و از بار خارج شد.....
برگشت روی میز خودشون و نگاهش به دوستاش افتاد که درحال خوش و بش کردن و رقصیدن با پسرا بودن ، اما یوری حالا سرش سنگین ترین وزنی بود که تا حالا تحمل کرده بود .
شیشه ویسکی روی میز هنوز پر بود و یوری بدون توجه به گذر زمان یا درصد الکل این نوشیدنی همش رو خورد ولی هنوز فکر هاش داشتن توی مغزش پرسه میزدن .
بلند شد و رفت که یه نوشیدنی دیگه بیاره که یاد شراب تلخ تهیونگ افتاد و همون رو سفارش داد .
در راه برگشت دستی بازوش رو گرفت ، صدایی نچسپ نه از جنس علاقه ، از جنس تملک توی گوشش پیچید :
_سلام خوشکله.
یوری ایستاد و رو به همون مرد گفت:
+دستت و بکش ، چی میخوای ؟
_یه دور افتخار نمی دی ؟
+رقص ؟ نه ، امشب دلم خسته تر از پاهامه .
_باشه پس مستقیم بریم سر اصل مطلب .
چشم های یوری جمع شدن :
+چی ؟
_یه اتاق ، یه شب ، بدون حرف اضافه ، هتل کناری هم عالیه.
یوری لحظه ای مکث کرد ، بعد شیشه ی شراب با صدای شکستنش جمله ی پسر رو برید ، شراب ریخت .
نه فقط روی زمین ، روی غرور کسی که فکر میکرد میتونه لمس کنه ، بدون اینکه بفهمه و بعد یوری یه لگد نثار پسر کرد و با ضربه ای به اون طرف بار پرت شد .
_____________
کیم یوری 31دسامبر 2022، ساعت 02:41
تهیونگ دوید سمت یوری تا ببینه چی شده . یوری هم خواست چند قدم به طرف تهیونگ برداره چون حال حاظر تنها فرد آشنا توی این بار لعنت شده براش اون بود.
ولی یوری به خاطر نوشیدن زیاد تلو تلو میخورد .
تهیونگ یوری رو گرفت ، درست قبل از اینکه زمین تنش رو لمس کنه.
یوری با صدای شکسته و آروم گفت :
+ت....تهیونگ؟
_آروم باش لومیر ، من اینجام.
+تهیونگ......
_هیس .... بزار سکوت ، جای واژه ها رو بگیره ، من حواسم به همه چی هست.
تهیونگ بلندش کرد ، با احتیاطی که فقط از عشق میاد ، نه از وظیفه و بعد به بادیگارد هاش اشاره کردو آروم به یکیشون گفت :
_اون پسره رو ببرید ، نباید دوباره دیده بشه.
جونگ کوک که پشت سر تهیونگ بود اومد جلو :
_دیوونه شدی پسر.
تهیونگ با صدایی که از عمق دلش میومد گفت :
_نه ، فقط دارم دارم از چیزی که مال منه، نه به عنوان مالک ، بلکه به عنوان کسی که دیده و فهمیده و هنوز مونده محافظت میکنم.
جونگ کوک لبخند زد و گفت :
_اگه یه روزی جواب بله رو ازش گرفتی ، خبرم کن.
_ حتما پسرم .
تهیونگ رفت سمت میزی که یوری نشسته بود و کیف ش رو برداشت و از بار خارج شد.....
- ۸۷۰
- ۲۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط