رمان فیکدریایی جادویی

رمان فیک‹دریایی جادویی›🌊‎‎‌‌‎‎𔘓

پارت³
𖧷┅┄┅┄┄┅𔘓┅┄┄┅┄┅𖧷
کنسرت تموم شد و همه داشتن میرفتن.
پسرا هنوز توی استیج بودن و دراز کشیده بودن.
سرمو چرخوندم که جیهوپ و دیدم.
منو نگاه میکرد.
وقتی دید نگاش میکنم سریع صورتشو برگردوند و نگاه تهیونگ کرد.
منو این همه خوش بختی محالههه محالههههه.
من: سونا بریم یه بستنی بخوریم؟
سونا: نه، حال ندارم، باید برم خونه مهمون داریم.
باهاش خدافظی کردم و به سمت خونه حرکت کردم.
مامان و بابا خونه نبودن و رفته بودن مأموریت کاری.
خودمو ولو کردم روی تخت.
آخیششششششش.
گوشیمو درآوردم و مشغول گشت زنی توی اینستا و ویورس شدم.
انقد خسته بودم که خوابم برد.
بلند شدم.
ساعت نه شب بود.
خداروشکر از غذای ظهر مونده بود.
گرمش کردم و خوردم.
باز خدا پدر اونی که گوشی و ساخت و بیامرزه مگر یه ملت از بی حوصله گی میمردن.
دوباره رفتم توی گوشی.
ویدیو میکروفون دادن جیهوپ به من داخل ویورس پر بود..
یعنی چی؟
یعنی اون موقعه خیلیا فیلم گرفتن؟
زیر نوشته بود آیا جیهوپ و آن دختر قرار میگزارند؟وای بدبخت شدم..
بابام ببینه پوستمو میکنه.
سری زیرش نوشتم شاید قرار نزارن و جیهوپ خودش شانسی میکروفونشو به اون دختر داده.
رفتم توی گالری و ویدیو هایی که گرفتمو نگاه کردم.
لعنتیییی خیلی جذابه.
وای.
الان نتم تموم میشه ایش.
بی تی اس فردا هم کنسرت داشتن و فردا سونا نمیومد و باید خودم تنهایی میرفتم.
خوابم میومد.
جدیدا خوابالو شدم.
به خواب عمیقی فرو رفتم...
دیدگاه ها (۰)

رمان فیک‹دریایی جادویی›🌊‎‎‌‌‎‎𔘓پارت⁴𖧷┅┄┅┄┄┅𔘓┅┄┄┅┄┅𖧷صبح با اف...

رمان فیک‹اگر نبودی›💜🌙پارت⁵²⊱⋅ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ─ ⋅⊰جین: شما ش...

رمان فیک‹دریایی جادویی›🌊‎‎‌‌‎‎𔘓پارت²𖧷┅┄┅┄┄┅𔘓┅┄┄┅┄┅𖧷وقتی موقع...

رمان فیک‹دریایی جادویی›🌊‎‎‌‌‎‎𔘓پارت¹𖧷┅┄┅┄┄┅𔘓┅┄┄┅┄┅𖧷من: سوناا...

پارت 2. خیانت

تکپارتیموضوع:وقتی بی خبر میره سفر کاریاز زبون شوگا:از چند رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط