گناهکار part

( گناهکار ) ۶۱ part

آنو از روی مبل بلند شد کمی دست دست کرد اما اهر مجبور شد به زبون بیاره آنو : یون بیول... یعنی اونم میاد
ات : فکر نکنم اما خودم میرم باهاش حرف میزنم تو آماده شو
آنو با خوشحالی تایید کرد و به سمته پله ها رفت

رژ قرمز که شباهتی با نارنجی داشت بر روی لب هایش زد،‌ سر رژ رو بست و گذاشت روی میز آرایش از صندلی بلند شد و نگاهی به خودش توی آینه انداخت و پیراهن بلند سفید بی شانه آستین دار موهای که کمی رو یه شانه رها بودند گردنبند سفید زیبا ، بهترین استایل خانومانه ای بود
/ یعنی یون بیول آماده نشده .. از دست این پسر من چیکار کنم / با گفته های که در ذهنش تکرار کرد از اتاق خارج شد به سمته اتاق یون بیول رفت
تقی به در زد ات : میتونم بیام داخل
صدای یون بیول رو از پشت درب شنید : نه دارم لباس عوض میکنم
ات پشت درب روی دسته صندلی که همانجا گذاشته شده بود نشست
از پشته درب همراه پسرش حرف میزد با اینکه خودش هم هنوز جیمین رو نبخشیده بود اما نمی‌خواست پسرش از پدرش متنفر بشه، درحالیکه با انگشت اش بازی میکرد نجوای کرد ات : بیولم نمی‌خواهی دیگه از اتاقت بیای بیرون چند روز شده اینجوری که نمیشه اون پدرته
یون بیول : اون پدرم من نیست
ات : جلوش اینجوری نگی هرچی هم که باشه اون پدرته ناراحت میشه
یون بیول : درسته مطمئنم ایشونم ناراحت میشه اما به وقتش منو شما رو هم ناراحت کرده مگه نه ... یهو درب باز شد و توی چهار چوب در ظاهر شد و ادامه حرفش رو زد ..: من هیچوقت سختی های که کشیدمو فراموش نمیکنم مامان
جیمین که از پله ها بالا می‌رفت لحظه ای حرف های آخر پسرش رو شنید نامید ایستاد یعنی قرار نبود بابا صداش بزنه هر دفعه بیشتر از خودش متنفر میشد اون سعی میکرد خوب رفتار کنه اما آنها مجبورش میکنند سرد باشه،
دریایی افکارش را پس زد و به راه رفتن ادامه داد لحظه ای با دیدن همسرش توی آن لباس ایستاد چشم هایش برق زدن خیلی خوشگل بود
مانند یه تکه جواهر می‌درخشید
یون بیول : من میرم پایین
بدون حرفی از کنار پدرش گذشت آنو با لباس کیوت و زیباش درختی رفتن سر خم کرد روبه پدرش و رفت جیمین یه دست تو جیب روبه ات کرد
جیمین : لباسمو آماده کردی
دیدگاه ها (۴)

گناهکار ) ۶۲ part ات درحالیکه روی دسته صندلی نشسته بود با کم...

پس اون حمایت کننده های که ۲۰۰ ۱۰۰ کامنت می‌گذاشتند کجا هستن ...

( گناهکار ) ۶۰ part خورشید کم کم از آسمان می‌رفت عصر دیر و...

( گناهکار ) ۵۹ part به سمته پیشخوان رفت و لیوان آبی برداشت د...

( گناهکار ) ۸۳ part جیمین کلافه درحال خشک کردن ظرف ها بود یو...

( گناهکار ) ۱۲۷ part یون بیول به روایت از کار مادرش موهای ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط