برو

_برو
= چشم
_ ترافیک بود افتاب دقیق زده بور برو صورت ا.ت عرق کرده بود چیکار کنم هیچکاری الان از دستم برنمیاد ای خدا یدفعه حرکت کرد تند بود ا.ت نزدیک بود بیفته پایین صندلی ( فهمیدین ) که گرفتمش هییی اروم
= ببخشید قربان
_ هوم نگه دار
میرم عقب میشینم
= چشم بغل نگه داشتم
_ رفتم‌عقب ا.ت و گذاشتم رو پام و دستمو جلوی افتاب گرفتم تکون خورد و ناله میکرد
+ ام خیلی ام گرمه امم ددی کجایی
_ عرقشو با دستمال پاک‌کردم هیس ددی اینجاس خوشگلم هیس اروم باش الان میرسیم عمارت
اروم شد و دوباره خوابید
_ رسیدم‌در ماشین و باز کردم و ا.ت بغلم بود رو بردم تو عمارت
؛ سلام‌پسرم
_ سلام‌اجوما ببخشید من‌ا.ت و بزارم تو اتاق میشه یه چیزی بدین بعد بخوریم گشنمه
؛ چشم
_ ممنونم
؛😊
_ رفتم اروم ا.ت و گذاشتم رو تختش و لباساشو دراوردم یه لباس خونگی براش پوشوندم و خودمم رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم دفترم خیلی کار داشتم همشم‌باید امروز تموم کنم هوففف اجوما برام غذا اورد اونو سریع خوردم و رفتم سرکارم
۹ شب
+بیدار شدم عمارت بود‌یم شب بود یا خدا چقدر خوابیدم ساعت ۹ عهههههههههه یا خداااا ولی هنوز خوابم میاد چم شده من شاید برای حاملگیه نمیدونم همینجوری که چشمامو میمالیدم رفتم پایین سلام اجوما
؛ سلام دخترم خوبی
+ ممنونم شما چی
؛ منم خوبم
+ میگم ددی کجاست ؟
؛ جااااان ؟ ام ایشون .....
_ کارام‌تموم شد رفتم پایین که دیرم ا.ت داره با اجوما احوال پرسی میکنه و میگه ددی کجاست اجوما با چشمای از کاسه دراومده کپ کرده بود 😊 ددیت اینجاست خوشگلم پایین پله ها بودم که با پای اروم اومد و بغلم کرد
؛ ام خب من‌. من‌میرم .
_ بله بغلش کردم چی شده هوم
+ خوابم میاد
_ چیییییی تا ساعت ۹ خوابیدی بعد میگی خوابم میاد
دیدگاه ها (۰)

+خودمم نمیدونم چم شده _ ببینم‌خوبی زندگیم؟ + اره من عالیمممم...

=چشم قربان ایشون حاملن احتمالا سرشون ضربه ای چیزی خورده _ ن....

+امم نه ددی حرف بزن لطفاا ( بغض ) _یااا چرا بغض میکنی خوشگلم...

_با بغض رفت دستشویی ولش کن اصلا به من چه نباید انقدر بترسه ک...

پارت ۲ فیک مرز خون و عشق

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

پارت ۱۳ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط