عشق یا نفرت (پارت ۱۷ )
آنیسا : جکی، همین الان به این که همش الکیه اعتراف میکنی و میری گم میشی وگرنه قدری محکم میزنمت که ۵ تا رعد تونیتروس بگیرم! بعدشم میرم سراغ اون آسا عـ_وـ،..ضی !
جکی : تو دیگه اینجا چی؟ تو هیچ کاری نمیتونی بکنی
آنیسا هر لحظه بیشتر عصبانی میشد و قدرتش اون لحظه به حدی بود که میتونست جکی رو با ی ضربه بکشه
چشمای آنیسا قرمز شد و با حالت عصبی گفت : جکی خفه شو و گمشو یا میکشمت!
جکی : باشه باشه غلط کردم همش نقشه بود
آنیسا ی نفس عمیق کشید و آروم شد بعد گفت : آفرین پسر خوب! حالا برو به آسا جونت همه چیو تعریف کن تا بدونه
آنیا : آنیسا خیلی ترسناک شده بودی
دامیان : منم ترسیدم تو از اون جن که اون روز دیدیم هم ترسناک تر بودی
آنیسا : مجبور بودم گومن
آنیا : آنیا خودشم نمیدونه چرا گریش گرفت.. میدونست همه اون عکسا الکیه ولی خب
آنیسا : خب چون دوسش داری
آنیا : آنیا عاشق دامیان نیستتت!! چند بار بگممم
آنیسا : عه الان بهش نگفتی پسر دوم
دامیان : آم.. بسه بریم سر کلاس
آنیا : باشه..
در همون لحظه داشتن میرفتن که یهو ی چیزی از سقف اومد داخل
آنیسا : فکر کردم تو مردییییی
_ : من؟ مردن؟ هه
آنیا : دامیاننن من میترسممم!
دامیان : این دیگه کیه؟
آنیسا : هعی.. ی خریه، برید حسابشو میرسم
_ : تو نیم وجبی حساب منو برسی؟!
بعد همون لحظه آنیسا دستشو گرفت و تلپورتش کرد ی جا دیگه و خودش سریع برگشت
دامیان : ها؟
آنیا : چی شود؟
آنیسا : کوفتش شود بیاید بریم
*موقعیت : ساعت ۴ خونه آنیا
لوید : آنیا بشین درستو بخون!
آنیا : آنیا بلدهه
لوید : کی یاد گرفتی اون درس علوم رو؟
آنیا : امروز، پسر دوم بهم یاد داد
لوید : ( چی؟ یعنی تونست با دامیان دوست بشه!؟)
آنیا : آنیا فقط ۴ تا ستاره دیگه نیاز داره تا پژوهشگر برتر بشه
لوید : آنیا، امتحانات میان ترم سه روز دیگس
آنیا سریع تلوزیون رو خاموش کرد و گفت : خاک عالم به سرم!
بعد دوید رفت تو اتاق تا درس بخونه
*بعد یک ساعت
آنیا : آنیا کلی ریاضی تمرین کرد، حالا میخوام برم سراغ ادبیات ، میرم پیش همسایمون باهاش درس بخونم! سایونارااااا
_نمیدونم مانگا خوندید یا نه ولی آنیا تو مانگا پیش همسایشون ادبیات میخونه و عاشق خوندن درس ادبیات میشه میشه و از ادبیات نمره ۸۹ میگیره و ی استلا هم میگیره _
*بعد دو ساعت
آنیا : آنیا اومد ، خیلی خوش گذشت تازه کلی هم شیرینی خوردم!
*حال ندارم خلاصه روز امتحانات
بکی : آنیا درس خوندن چطور بود؟
آنیا : عالی بود، هنوز قدرت کوالام سر جاشه
آنیسا : این عالیه، ولی من قراره بالاترین رتبه رو تو تمام درسا بیارم
آنیا : هه, ببینیم و تعریف کنیم
🖤🖤🖤🖤🖤
سنسی : و.... شروع امتحانات!
جکی : تو دیگه اینجا چی؟ تو هیچ کاری نمیتونی بکنی
آنیسا هر لحظه بیشتر عصبانی میشد و قدرتش اون لحظه به حدی بود که میتونست جکی رو با ی ضربه بکشه
چشمای آنیسا قرمز شد و با حالت عصبی گفت : جکی خفه شو و گمشو یا میکشمت!
جکی : باشه باشه غلط کردم همش نقشه بود
آنیسا ی نفس عمیق کشید و آروم شد بعد گفت : آفرین پسر خوب! حالا برو به آسا جونت همه چیو تعریف کن تا بدونه
آنیا : آنیسا خیلی ترسناک شده بودی
دامیان : منم ترسیدم تو از اون جن که اون روز دیدیم هم ترسناک تر بودی
آنیسا : مجبور بودم گومن
آنیا : آنیا خودشم نمیدونه چرا گریش گرفت.. میدونست همه اون عکسا الکیه ولی خب
آنیسا : خب چون دوسش داری
آنیا : آنیا عاشق دامیان نیستتت!! چند بار بگممم
آنیسا : عه الان بهش نگفتی پسر دوم
دامیان : آم.. بسه بریم سر کلاس
آنیا : باشه..
در همون لحظه داشتن میرفتن که یهو ی چیزی از سقف اومد داخل
آنیسا : فکر کردم تو مردییییی
_ : من؟ مردن؟ هه
آنیا : دامیاننن من میترسممم!
دامیان : این دیگه کیه؟
آنیسا : هعی.. ی خریه، برید حسابشو میرسم
_ : تو نیم وجبی حساب منو برسی؟!
بعد همون لحظه آنیسا دستشو گرفت و تلپورتش کرد ی جا دیگه و خودش سریع برگشت
دامیان : ها؟
آنیا : چی شود؟
آنیسا : کوفتش شود بیاید بریم
*موقعیت : ساعت ۴ خونه آنیا
لوید : آنیا بشین درستو بخون!
آنیا : آنیا بلدهه
لوید : کی یاد گرفتی اون درس علوم رو؟
آنیا : امروز، پسر دوم بهم یاد داد
لوید : ( چی؟ یعنی تونست با دامیان دوست بشه!؟)
آنیا : آنیا فقط ۴ تا ستاره دیگه نیاز داره تا پژوهشگر برتر بشه
لوید : آنیا، امتحانات میان ترم سه روز دیگس
آنیا سریع تلوزیون رو خاموش کرد و گفت : خاک عالم به سرم!
بعد دوید رفت تو اتاق تا درس بخونه
*بعد یک ساعت
آنیا : آنیا کلی ریاضی تمرین کرد، حالا میخوام برم سراغ ادبیات ، میرم پیش همسایمون باهاش درس بخونم! سایونارااااا
_نمیدونم مانگا خوندید یا نه ولی آنیا تو مانگا پیش همسایشون ادبیات میخونه و عاشق خوندن درس ادبیات میشه میشه و از ادبیات نمره ۸۹ میگیره و ی استلا هم میگیره _
*بعد دو ساعت
آنیا : آنیا اومد ، خیلی خوش گذشت تازه کلی هم شیرینی خوردم!
*حال ندارم خلاصه روز امتحانات
بکی : آنیا درس خوندن چطور بود؟
آنیا : عالی بود، هنوز قدرت کوالام سر جاشه
آنیسا : این عالیه، ولی من قراره بالاترین رتبه رو تو تمام درسا بیارم
آنیا : هه, ببینیم و تعریف کنیم
🖤🖤🖤🖤🖤
سنسی : و.... شروع امتحانات!
۳.۹k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.