Police mam

Police mam
Part 3۲
*شب*
ب/ت: سلاممم خوبید؟
ا/ت: سلام بابا..مامان کو؟
ب/ت: آشپزخونه اس بیاید داخل اونجا می بینتون
ا/ت: باشع
**
م/ت: اتفاقی افتاده؟ ا/ت؟... دستت چیزی شدع؟
ا/ت: نه ( سعی کردم عادی بگم)
م/ت: ا/ت من که میفهمم..کوک؟ اتفاقی واسع ا/ت افتاده؟
کوک: نه..چه اتفاقی
ب/ت: اگرم اتفاقی افتاده باشع نترس چیزی نمیشه 😂 ا/ت یک گوهی خورده که این بلا سرش اومده البته بخاطر تو نه ها..میدونم کاری باهاش نمیکنی :)..بگو
ا/ت: شونه ام تیر خورد..البته تیر نخورده خراش داده
کوک: آره و تقصیر منه ا/ت داشت رانندگی میکرد تیر از بغل گوشم رد شد و نزدیک بود به ا/ت بخوره ولی فقط خراش داد
م/ت: ببینم!
ا/ت: نمیخواد چیزی نیست
م/ت: ا/ت!!
ا/ت: باشع*
م/ت: نه خوبهه چیزیت نیست فقط خراشع
ا/ت: من که گفتم
کوک: اهوم
م/ت: ؛).. بیاید سر شام..من به نوه ام غذا میدم
دیدگاه ها (۲)

Police man Part 33*بعد شام *ا/ت: یونا خوابش می اومد و گریه ...

Police mam Part 34کوک: ا/ت من بازم بچه میخواما/ت: بزار یونا ...

Police man Part 31,کوک: دادن پنکیک*ا/ت: مرسی بیب :)یونا: دست...

Police mam Part 30کوک: یونا رو خوابوندم و کنار ا/ت دراز کشید...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

پارت ۸۶ فیک ازدواج مافیایی

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط