Police mam

Police mam
Part 34
کوک: ا/ت من بازم بچه میخوام
ا/ت: بزار یونا حداقل سه ماههه بشههه ( تعجب)
کوک: من میخوامم
ا/ت؛ برو بخواب برو..
کوک: ا/تتت
ا/ت: خب بابا
کوک؛ آخخخ جونن
(یک ماه بعد)
* صبح*
کوک: چشمامو باز کردم دیدم ا/ت موهاش افتاده جلوی صورتش و داره خوابیده درواقع مچاله شده تو بغلم.. موهاشو کنار زدم و پیشونیش رو بوسیدم و رفتم که به یونا سر بزنم چون بیدار شده و گریه میکرد *
ا/ت: کوک؟ ( چشمامو باز کرد)
کوک: تو بخواب من حواسم بهش هست..بزار بیام اونجا زخمتم پانسمان کنم دوبارع بخواب..باید استراحت کنی*
ا/ت: باشه
**
کوک:.. خب یونا شیرش رو خورد و زخمتم پانسمان کردم(یونا رو بغل کردم)بخواب
ا/ت: خوابم نمیاد تو باید بری سرکار
کوک: مرخصی گرفتم
ا/ت: بخاطر همین میگم باید بری..بسه ته چقدر خونه میمونی..کافیته
کوک: میخوای برم؟🥺
ا/ت: اوخخخ خداااا تو و دخترت میخواین منو با کیوتی تون منو بکشین شما دوتا جئون
کوک: حرف رو عوض نکن
ا/ت:برو سریع بیا دیگه
کوک: باشه:(
ا/ت: آفرین عشق من بدو بیا برات..برات غذای خوشمزه درست میکنم آفرین خوشگلم بدو ( پیشونیش رو بوسیدم که یونا سر وصدا کرد)
کوک: تمام عشق منو گرفتی الانم یک دونه منو میبوسه حسودی میکنی؟!( کیوت)..
ا/ت:😂
یونا: خنده*
کوک: من دیگه میرم :(..خداحافظ*
*
سونگ ایل: چه عجب.. آقای جئون تشریف آوردند.. خوش میگذره؟
کوک: چه خوش گذشتنی! :(
سونگ ایل: شوخی میکنم..ا/ت جان خوبه؟
کوک: بعلع..اون منو فرستاد
جین: خوب کاری کرد..
کوک: عع هیونگگک اون با اون وضع دستش چه جوری میخواد بچه داری کنه؟ ( عصبانی)
جین: هی هی هی آروم باش شوخی کردم..بیا بشین آب بخور..یکم آروم شو..یک کاری برات دارم اونو انجام بده و برو راجب یک پرونده اس تو خیابون تهران تو پاساژ یک دزدی شده برو و یک سری بهش بزن..ته برو باهاش!
****
ته: پس چیزی نبوده
فروشنده: سو تفاهم شده بود
کوک: مرسی
فروشنده: خداحافظ
ته: خداحافظ..( داشتیم تو تقاطع خیابون تهران می گذشتیم و من تو فکر بودم که یک دفعه یک ماشین میخواست بهم بخوره که کوک منو کشید عقب و ماشین به خودش خورد) نهههه
ادامه دارد
دیدگاه ها (۱)

Police mam Last Part**ا/ت: هی هی منو ببین کوککککک..کوککککک ن...

فداتون بشم

Police man Part 33*بعد شام *ا/ت: یونا خوابش می اومد و گریه ...

Police mam Part 3۲*شب*ب/ت: سلاممم خوبید؟ا/ت: سلام بابا..ماما...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

⁶³ا/ت: “اصرار نکردم. می‌تونی نیای.”کوک: “نه دیگه، گفتی پدربچ...

پارت ۹۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط