Police man

Police man
Part 33
*بعد شام *
ا/ت: یونا خوابش می اومد و گریه میکرد منم بردمش اتاقم بهش شیر بدم که کوک اومد*
کوک: صبر کن کمکت کنم :)*
ا/ت: مرسی بیب
کوک: خواهش میکنم..به تاج تخت کنار ا/ت تکیه دادم و شیر خوردن یونا رو تماشا میکردم که داشت میخوابید*.. فدات بشم خوابت می اومد؟.. بخواب خوشگلم ( بچگونه)
ا/ت: مامان و بابام دارن میز رو جمع میکنن؟
کوک: جمع کردیم مامانت داره چایی میزاره بابام با اونه داره کمک میکنه
ا/ت: اهوم..تنهاشون گذاشتیم
کوک: خودم میخواستم بیام پیشت ولی از طرفی هم زشت بود تنهاشون بزارم که بابات بهم گفت بیام پیشت
ا/ت: باشه
***
ا/ت: خوابید* آروم*
کوک: آروم از ا/ت گرفتمش* حالا کجا ببریمش؟😂
ا/ت: بزارش رو تخت چایی مونو بخوریم و سریع بریم خونه
کوک: باشع
*
ا/ت: مرسی مامان..مرسی بابا
کوک: دستتون درد نکنه
م وب /ت: بازم بیاین
ا/ت: باشع :)
* خونه*
ا/ت: کوک یونا رو گذاشت تو تختش و اومد پیشم رو کاناپه* میای ویسکی بزنیم؟
کوم: حتما..صبر کن بیارم*
ا/ت:tears*
کوک: tears*
کوک: ا/ت پیشونی و لپ هاش داغ کرده بود و سرخ شدع بود منم کمی مست بودم* بسه دیگه بریم بخوابیم
ا/ت: صبر کن جمع کنم..
کوک: باهم جمع میکنیم*
دیدگاه ها (۱)

Police mam Part 34کوک: ا/ت من بازم بچه میخواما/ت: بزار یونا ...

Police mam Last Part**ا/ت: هی هی منو ببین کوککککک..کوککککک ن...

Police mam Part 3۲*شب*ب/ت: سلاممم خوبید؟ا/ت: سلام بابا..ماما...

Police man Part 31,کوک: دادن پنکیک*ا/ت: مرسی بیب :)یونا: دست...

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط