پیشی مافیا پارت ۱۶

از زبان راوی:

زخمی روی بازوی یونگی بود و لیسا وقتی اون رو دید بیشتر نگران شد و وقتی خواست دست بزنه یونگی خودشو کنار کشید.
لیسا با حالتی دلخور صحبت کرد
لیسا: هی بزار زخمتو ببندم...
یونگی: من به کمک کسی نیاز ندارم
لیسا از  قبل توی جیبش پانسمان و چسب زخم داشت و اونهارو در اورد و دست یونگی رو گرفت و بست.
یونگی تعجب کرد و با حالتی گیج نگاه کرد ولی سریع تظاهر به عصبانی بودن کرد.
یونگی: هی مگه من نگفتم نمیخوام!؟
لیسا:....
یونگی اهی کشید و گذاشت لیسا زخمشو ببنده.
جیهوپ و جین با نگاهی شیطنت امیزی به لیسا و یونگی کردن.
جین: اوووو یونگی ببین چه قدر لیسا بهت اهمیت میده
جیهوپ: نکنه شما دو تا از همدیگه خوشتون میاد؟
یونگی و لیسا سریع از هم فاصله گرفتن و یونگی به سر جین و جیهوپ ضربه زد
یونگی: ای کله پوکا دیوونه شدید؟؟؟ معلومه که نه
لیسا به نشونه ای اره سری تکان داد.
جین: اییی یونگی حالا چرا میزنی
جیهوپ یک طناب اورد و به دست لیسا رو بست
لیسا: هی داری چیکار میکنی؟
جیهوپ: واقعا فکر کردی میزارم راحت اینجا برای خودت بچرخی؟
یونگی: ببین لیسا اگه فکر فرار به سرت بزنه....
یونگی اسلحه ای در اورد
یونگی: با همین زندگیتو میگیرم
لیسا ترسید و بدنش کمی لرزید
لیسا: ف..فرار...نمیکنم...
یونگی پوزخند پررنگی زد و اسلحه رو داخل جیبش گذاشت.
یونگی: افرین دختر خوب!
که...
دیدگاه ها (۱۳)

eren

پیشی مافیا پارت ۱۵

پیشی مافیا پارت ۱۴

𝑭𝒓♡𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: part¹³" ...

𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: part¹⁵" ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط