ترس شیرینpt

ترس شیرینpt32
تهیونگ که سردردش حالا با دیدن صاحب نفس هاش با مرد دیگه ای بدتر شده بود دستی به صورتش کشید اصلا میتونست این لقب رو بهش بده وقتی نفس هاش بریده شده بود؟
نگاهش از بین شیشه خوردهاش گوشی گذشت جوشش خون رو هر لحظه بیشتر حس میکرد اگر اون حق نداشت دختر رو داشته باشه پس کس دیگه هم نمیتونست. اخه کی بلد بود مثل اون براش دیوونگی کنه؟
قلب خودش رو بهش تقدیم کرده بود تا گوشه ای از نگاهش رو داشته باشه حالا اسمون چشم هاشو به فرد دیگه ای نشون میداد؟ در میاورد اون چشمهایی که به مرواریدش خیره شده باشه دستش رو به میز کوبید تا ذره ای از خشمش رو خالی کنه اما تن یونگی بود که لرزید و از فکرش بیرون کشیده شد اما بلافاصله صدای در بود که با ضربه باز شد و اعلام کردن که بهشون حمله شده بود.....
(یه هفته بعد)
@ نمیشه بری تهیونگ هنوز خوب نشدی
-نامجون تیر نخوردم که یه هفته است اینجام
شوگا اومد داخل اتاق
&صداتون بیارید پایین،چیشده
@ میخواد بره،تو یه چیزی بهش بگو
تهیونگ نگاه نسبتاً نگرانشو سمت شوگا گرفت
-باید برم شوگا باید برم ببینم حالش خوبه یا نه
شوگا نگاهی به تهیونگ انداخت بعد سمت نامجون کرد
&بزار بره نامجون،تو که میدونی درمون دردش چیه
تهیونگ بدون مکث سویشرتش رو برداشت و از در بیرون رفت.
.
همه کار کرده بود از تمیز کردن دوباره خونه گرفته تا حموم کردن کورو و غذا دادن بهش اما نمیدونست چرا مغزش خفه نمیشد حس میکرد توی چاله ای از افکار خودش گیر کرده و هر صدایی که میشنوه یه ضربه مهلک بهش زده میشه جای ضربه ها کبود میشد و دردش تا سرش نفوذ میکرد از وقتی هیون وو رو ملاقات کرده بود و تصمیمش رو گرفته بود همش به مرد فکر میکرد به اینکه واقعا رهاش کرده؟ یا نکنه فراموشش کرده؟ هیچ ادرسی ازش نداشت و یه حسی بهش میگفت اگر داشت هم سراغش نمیرفت شاید چون میخواست دوباره در حالی که داره بهش نیشخند میزنه از پنجره اتاقش بیاد داخل و بهش نشون بده نمیتونه از دستش فرار کنه حالا که هانا براش آماده بود مرد هوای غیب شدن به سرش زده بود شاید زیادی دیر شده بود.
دیدگاه ها (۰)

ترس شیرینpt33اشغال ها رو که جمع کرد به هوای بیرون گذاشتنشون ...

ترس شیرین pt34-دستم رو بر میدارم و ازت میخوام داد زدن رو تمو...

ترس شیرین pt31√ببین.... میدونم رفتم درست زمانی که بیشتر از ه...

ترس شیرین pt 30دستی توی موهاش کشید جدیدا بلند شده بودن و دلش...

سناریو،،، شوگاعلامت آت+علامت شوگا. _وقتی با یه پسر دیگه حرف ...

black flower(p,309)

black flower(p,287)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط