گناهکار part
( گناهکار ) ۸۴ part
جیمین کلافه چشم هایش را چرخواند و در نهایت به چشم های زیبایی همسرش نگاه کرد نمیتوانست در برابر آن نگاه زیبا چیزی بگوید نفس عمیقی کشید و پیشونی ات رو بوسید و با جدیت گفت : باشه این دفعه رو چیزی نمیگم اما دفعه بعدی در کار نیست
دستی به شونه شوهرش کشید و گفت : غیرتی شدی جیمینم
جیمین پوزخندی زد و صورتشو نزدیک صورت همسرش برد در یک اینچی لب هایش گفت : خانمم هرچی من بگم همون میشه
آهسته لباشو گذاشت روی لب های همسرش تپش قلب همسرش رو میشنید روی لب هایش نیشخندی زد و خندید بوسه توسط ات شکسته شد با چشم های دلخوری نگاهش کرد و گفت : به چی میخندی
جیمین دست همسرش که برای دست تو کوچیک بود را مانند یه شئ شکننده و ظریف بلند کرد و توی دستش گرفت بوسه آرومی به دستش زد و گفت : معذرت میخوام خانمم فقط به خاطر شیرین بودن بی حدت خندم گرفت
با عصبانیت ساختگی مشتی نثار بازوی جیمین کرد و با اخم گفت : بسه شیرین زبونی دیگه بریم
درحالیکه موهایش را شونه میز نگاهش افتاد به جعبه کوچیک مشکی رنگ متعجب شونه را گذاشت و جعبه رو به دست گرفت کمی اینور اونورش کرد موهاشو خاروند و اطرافو نگاه کرد با خودش زیر لبی زمزمه کرد : یعنی می اینو اینجا گذاشته
مشکوک بازش کرد با دیدن ساعت مچی نقره ای رنگی که از گران قیمتی اش برق میزد این ساعت از شناخته شده ترین برند جهانی کره بود ابرو هاشو از قیمت این ساعت بالا برد پوفی کشید و گفت : اووووف این ساعت خودش یه سرمایه ست
کارت کوچکی توی جعبه پیدا کرد با برداشتن متنی که رویش نوشته بود با خواند
٫٫٫ این ساعت از طرف پارک جیمین به پارک یون بیوله برای همکاری سورپرایز ٫٫٫
خنده ای کرد و گفت : حداقل کارتو روی جعبه میذاشتی
با شنیدن صدای مادرش از پشته درب ساعت رو گذاشت روی میز و صداش زد : الان میام مامان
به سمته درب رفت و دست گذاشت روی دستگیره درب اما لحظه ای افکارش بعث ایستادنش شد / یعنی ساعتو بندازم دستم ... نه بابا باز فکر میکنه ندید بدید ساعتم / با کنار گذاشتن موجی از افکار مانند دریا کنار زده شد و از اتاق خارج شد
جیمین کلافه چشم هایش را چرخواند و در نهایت به چشم های زیبایی همسرش نگاه کرد نمیتوانست در برابر آن نگاه زیبا چیزی بگوید نفس عمیقی کشید و پیشونی ات رو بوسید و با جدیت گفت : باشه این دفعه رو چیزی نمیگم اما دفعه بعدی در کار نیست
دستی به شونه شوهرش کشید و گفت : غیرتی شدی جیمینم
جیمین پوزخندی زد و صورتشو نزدیک صورت همسرش برد در یک اینچی لب هایش گفت : خانمم هرچی من بگم همون میشه
آهسته لباشو گذاشت روی لب های همسرش تپش قلب همسرش رو میشنید روی لب هایش نیشخندی زد و خندید بوسه توسط ات شکسته شد با چشم های دلخوری نگاهش کرد و گفت : به چی میخندی
جیمین دست همسرش که برای دست تو کوچیک بود را مانند یه شئ شکننده و ظریف بلند کرد و توی دستش گرفت بوسه آرومی به دستش زد و گفت : معذرت میخوام خانمم فقط به خاطر شیرین بودن بی حدت خندم گرفت
با عصبانیت ساختگی مشتی نثار بازوی جیمین کرد و با اخم گفت : بسه شیرین زبونی دیگه بریم
درحالیکه موهایش را شونه میز نگاهش افتاد به جعبه کوچیک مشکی رنگ متعجب شونه را گذاشت و جعبه رو به دست گرفت کمی اینور اونورش کرد موهاشو خاروند و اطرافو نگاه کرد با خودش زیر لبی زمزمه کرد : یعنی می اینو اینجا گذاشته
مشکوک بازش کرد با دیدن ساعت مچی نقره ای رنگی که از گران قیمتی اش برق میزد این ساعت از شناخته شده ترین برند جهانی کره بود ابرو هاشو از قیمت این ساعت بالا برد پوفی کشید و گفت : اووووف این ساعت خودش یه سرمایه ست
کارت کوچکی توی جعبه پیدا کرد با برداشتن متنی که رویش نوشته بود با خواند
٫٫٫ این ساعت از طرف پارک جیمین به پارک یون بیوله برای همکاری سورپرایز ٫٫٫
خنده ای کرد و گفت : حداقل کارتو روی جعبه میذاشتی
با شنیدن صدای مادرش از پشته درب ساعت رو گذاشت روی میز و صداش زد : الان میام مامان
به سمته درب رفت و دست گذاشت روی دستگیره درب اما لحظه ای افکارش بعث ایستادنش شد / یعنی ساعتو بندازم دستم ... نه بابا باز فکر میکنه ندید بدید ساعتم / با کنار گذاشتن موجی از افکار مانند دریا کنار زده شد و از اتاق خارج شد
- ۸.۱k
- ۱۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط