ایدلانه سیاه پارته شیش

ایدلانه سیاه ( پارته شیش )
که دیدم یک تیکه گوشته بزرگه باربیکیو شده جلوم گذاشتن من از بچگی گوشته باربیکیو شده عقده خاصی داشتم و حالم حتی از بوش به هم می‌خورد جلوی دهنمو گرفتم و غذا رو پس زدم

مامانم: این چه کاریه عزیزم تو باید اونو بخوری

با رنگ پریده بهش خیره شدم


ـــ می‌تونم بخورمش


مامانم: چرا عزیزم اتفاقی افتاده


ـــ نه فقط دوسش ندارم

شاید با خودتون بگین من چرا این گوشتو نمی‌خورم خوب راستش به خاطر یکی از خاطراتمه از اون روز به بعد نتونستم اینجوری گوشتا رو که با این مدل پخته شده بخورم داستانم برمی‌گرده به هفت سالگیم سر عید پاک بودیم دور میز نشسته بودیم و همه با همدیگه صحبت می‌کردن منم گشنم بود و فقط و فقط به غذا فکر می‌کردم همون لحظه مامان و بابا یه گوشت بزرگو گذاشتن روی میز بدون استخوان شروع به خوردن کردم و متوجه یه بوی عجیبی شدم گوشتش بوی جسد می‌داد همون بویی که صبح توی حیاط حس کرده بودم غذا رو پس زدم و به سرعت بالا آوردم یک هفته بعد اون اتفاق توی زیرزمین زندانی شده بودم چند هفته بعد متوجه شدم که دوستم جیمی به مدرسه نمیاد و وقتی به خونشون رفتم تا خبرشو بگیرم مادرش به من گفتش که اون گم شده و ازش خبری نیست درست از زمانی که اون برو به حس کرده بودم کسی خونه نبود به سرعت به خونه رفتم و زمین رو حفر کردم که با جسد اون روبرو شدم سریع به پلیس زنگ زدم و وقتی مادرم متوجه شد به سمتم حمله کرد که خوشبختانه پلیسا به موقع رسیدن و نجاتم داد من از اون روز به بعد با خانواده ران زندگی می‌کردم برای همین مثل برادرمه از خواب پریدم و دیدم....
دیدگاه ها (۰)

فقط کمی گرم تر ( پارته سه )تو سکوت سرمو انداختم و به حلقم خی...

اخره هفته یادم رفت پارت بدم برا امتحاندس به نام خداامشب تا ص...

عشق و ثروت ( فصل ۲ پارت اول ) جوابی نداشتم که به چیفویو بدم ...

خوابه ابدی ( پارته شیش )

قهوه تلخ پارت ۵۷سان: من نمیخوام بیامویلیام: برای چی؟سان: آخه...

پارت هدیهپارت چهارم خدایی این کی بود؟اصلا ولش رفتم تو مامانم...

بیب من برمیگردمپارت : 70قرص رو خوردم بلند شدم پ خواستم برم ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط