My amygdala
My amygdala
Part4
...ویو یونگی...
من کلی دنبال این دختر گشتم تا کارت شناساییش رو بدم اما نتونستم به خواطر اینکه هنوز تورم تموم نشده بود و رفتم ژاپن ولی هنوز موندم چرا دختره یا بهتره بگم آهو تا منو دید فرار کرد؟ یعنی از من بدش میاد؟
امروز باید واسه یه همکاری میرفتم کمپانی جی وای پی از ون پیاده شدم قرار بود ارمیا سوپرایز بشن(بچه ها یونگی الان به خاطر چندتا کار تو کره هست ولی بعد بازم باید بره ژاپن توی داستان ما) که دیدم دختره هم اینجاست حالا فهمیدم چرا فرار کرد ازم به احتمال زیاد کارآموز (توی ذهن یونگی")" چه لباس خوشگلیه
متوجه شدم استرس گرفته پس کارت شناسایی آهو رو الان ندادم بهش الان دیگه جاشو میدونم(فرزندم آهو هنوز تست نداده که -_-)
....اهو ویو....
اومدم تست بدم دیدم بایسمم اینجاست استرس کل وجودمو گرفت ولی سعی کردم به خودم مسلط بشم رفتم داخل و منتظر شدم تا شمارمو خوندن رفتم داخل خودمو معرفی کردم و بعدش تست دادم چندتا سوال ازم پرسیدن که من با خودم کار کرده بودم پس تمامشو حفظ بودم
بهم گفتن دم در منتظر بمونم تا بهم بگن قبول شدم یا نه ولی متوجه شدم که خیلی ازم تعریف میکردن
.. ساعت 5بعد از ظهر..
...یونگی ویو...
من رفته بودم خونه ولی میتونم بفهمم که آهو هنوز تو کمپانیه هییی خدا یادش بخیر منم کلی انتظار کشیدم
... آهو ویو...
اسمم رو دوباره خوندن رفتم داخل و بهم گفتن قبول شدم و امروز باید برم پدرو مادرم رو بیارم و وسایلم رو بیارم که برم توی خوابگاه
.....پرش زمانی فردا.....
صبح پاشدم کمرم نصف شده بود دیشب تو خوابگاه خوابیده بودم و باید زود میرفتم مدرسه سریع آماده شدم و فرمم رو پوشیدم (میزارم عکسشو) و رفتم مدرسه.....
10لایک
10فالو
Part4
...ویو یونگی...
من کلی دنبال این دختر گشتم تا کارت شناساییش رو بدم اما نتونستم به خواطر اینکه هنوز تورم تموم نشده بود و رفتم ژاپن ولی هنوز موندم چرا دختره یا بهتره بگم آهو تا منو دید فرار کرد؟ یعنی از من بدش میاد؟
امروز باید واسه یه همکاری میرفتم کمپانی جی وای پی از ون پیاده شدم قرار بود ارمیا سوپرایز بشن(بچه ها یونگی الان به خاطر چندتا کار تو کره هست ولی بعد بازم باید بره ژاپن توی داستان ما) که دیدم دختره هم اینجاست حالا فهمیدم چرا فرار کرد ازم به احتمال زیاد کارآموز (توی ذهن یونگی")" چه لباس خوشگلیه
متوجه شدم استرس گرفته پس کارت شناسایی آهو رو الان ندادم بهش الان دیگه جاشو میدونم(فرزندم آهو هنوز تست نداده که -_-)
....اهو ویو....
اومدم تست بدم دیدم بایسمم اینجاست استرس کل وجودمو گرفت ولی سعی کردم به خودم مسلط بشم رفتم داخل و منتظر شدم تا شمارمو خوندن رفتم داخل خودمو معرفی کردم و بعدش تست دادم چندتا سوال ازم پرسیدن که من با خودم کار کرده بودم پس تمامشو حفظ بودم
بهم گفتن دم در منتظر بمونم تا بهم بگن قبول شدم یا نه ولی متوجه شدم که خیلی ازم تعریف میکردن
.. ساعت 5بعد از ظهر..
...یونگی ویو...
من رفته بودم خونه ولی میتونم بفهمم که آهو هنوز تو کمپانیه هییی خدا یادش بخیر منم کلی انتظار کشیدم
... آهو ویو...
اسمم رو دوباره خوندن رفتم داخل و بهم گفتن قبول شدم و امروز باید برم پدرو مادرم رو بیارم و وسایلم رو بیارم که برم توی خوابگاه
.....پرش زمانی فردا.....
صبح پاشدم کمرم نصف شده بود دیشب تو خوابگاه خوابیده بودم و باید زود میرفتم مدرسه سریع آماده شدم و فرمم رو پوشیدم (میزارم عکسشو) و رفتم مدرسه.....
10لایک
10فالو
۶.۰k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.