قلب من ( پارت شیشم )
قلب من ( پارت شیشم )
* ویو ا/ت *
دوباره سرو کله این دختره پیدا شد!
اصن قیافشو میبینم عنم میگیرع!
ایششش.....
جسیکا : اوووو.....ببین کی اینجاست، میمون اعظم!
ا/ت : اگر میدونستم توام میای پام رو اینجا نمیذاشتم!
جسیکا : فک کردی من ازت خیلی خوشم میاد؟!
ا/ت : انقدر جوش نخور، واسه پوستت ضرر داره، اگه خراب شه کسی بهت پا نمیدع....
جسیکا : ( سکوت ، حرص )
ا/ت : حالا هم برو پیش اوپات....
جسیکا رفت ولی خیلی حالم بهتر شد!
ا/ت: آخيش.....از دستش راحت شدما!
کوک : ببین کی اینجاست....
ا/ت : ای خدا یه بار اومدیم دیگع این مسخره بازیات چیه؟!
کوک : هوی....از خداتم باشه!
ا/ت: هعی....میشه بری؟
کوک : نه....
ا/ت : خو نرو....وقت خودت هدر میره.
کوک : کی گفته قراره وقتم هدر بره؟
ا/ت : دقیقا گی میخوای؟!
کوک : خودت رو...
ا/ت: هر هر هر خندیدیم....
کوک : جدی میگم!
ا/ت : برو پی کارت....هرکی باشی بهت پا نمیدم!
کوک : مجبورت میکنم دوستم داشته باشی....
ا/ت : وات؟
کوک : همین که شنیدی....
و رفت....
یجورایی ترس افتاد به جونم!
یعنی چی اخه؟
هوفففف اصن ولش کن....!
* چند ساعت بعد *
بعد از کلیییی مشروب و اینا خوردن.....بلاخره از بار اومدیم بیرون.
الونا : آخ.....چشمام میسوزننننن....
مینگ جو : منم....
ا/ت :حالا چی کار کنیم.....مینهو که الان خوابه، به بابام هم گفتم که دیر وقت نمیام!
الونا : پوففففف....
کوک : میخواین برسونمتون....
ا/ت : دوباره تو؟
کوک : آره.....من!
ا/ت : حاضرم پیاده برم خونه تا سوار ماشین تو بشم...!
کوک : هرچی خودت میخوای ، خودت اذیت میشی....ولی....سوار شووووو!
ا/ت : ( مود )
کوک : فقط همین یکباروووو.....
ا/ت : اوکی....فقط واسه اینکه منو برسونی خونه اوک ؟
کوک : باشه....سوار شید حالا....( تو درون ذوق سگی کرد🗿✨️)
* ویو کوک *
ا/ت و دوستاش آدرس خونشون رو دادن و من اول دوستاش رو رسوندم....
بعد چند دقیقه دیدم ا/ت تو ماشین خوابش برده.....آخی! خنده ی ریزی کردم و دستم رو گذاشتم رو رون پاش و کمی فشار میدادم....
بلاخره رسیدم خونشون....
ولی.....دام نیومد که بیدارش کنم، تصمیم گرفتم ببرمش خونه خودم و اونجا بخوابونمش.....!
بچه ها من امروز تو مدرسه به یه مسلمون انگشت وسط یاد دادم، شاید باورتون نشه نمیدونه دوس پسر چیههههه اصن چی بگم؟ 🗿خیلی پاکه اما بغل دستیش منم فاتحش خوندس😂🤌🏻✨️🗿
شرطا پارت بعد :
لایک : ۱۵
کامنت : ۱۲
* ویو ا/ت *
دوباره سرو کله این دختره پیدا شد!
اصن قیافشو میبینم عنم میگیرع!
ایششش.....
جسیکا : اوووو.....ببین کی اینجاست، میمون اعظم!
ا/ت : اگر میدونستم توام میای پام رو اینجا نمیذاشتم!
جسیکا : فک کردی من ازت خیلی خوشم میاد؟!
ا/ت : انقدر جوش نخور، واسه پوستت ضرر داره، اگه خراب شه کسی بهت پا نمیدع....
جسیکا : ( سکوت ، حرص )
ا/ت : حالا هم برو پیش اوپات....
جسیکا رفت ولی خیلی حالم بهتر شد!
ا/ت: آخيش.....از دستش راحت شدما!
کوک : ببین کی اینجاست....
ا/ت : ای خدا یه بار اومدیم دیگع این مسخره بازیات چیه؟!
کوک : هوی....از خداتم باشه!
ا/ت: هعی....میشه بری؟
کوک : نه....
ا/ت : خو نرو....وقت خودت هدر میره.
کوک : کی گفته قراره وقتم هدر بره؟
ا/ت : دقیقا گی میخوای؟!
کوک : خودت رو...
ا/ت: هر هر هر خندیدیم....
کوک : جدی میگم!
ا/ت : برو پی کارت....هرکی باشی بهت پا نمیدم!
کوک : مجبورت میکنم دوستم داشته باشی....
ا/ت : وات؟
کوک : همین که شنیدی....
و رفت....
یجورایی ترس افتاد به جونم!
یعنی چی اخه؟
هوفففف اصن ولش کن....!
* چند ساعت بعد *
بعد از کلیییی مشروب و اینا خوردن.....بلاخره از بار اومدیم بیرون.
الونا : آخ.....چشمام میسوزننننن....
مینگ جو : منم....
ا/ت :حالا چی کار کنیم.....مینهو که الان خوابه، به بابام هم گفتم که دیر وقت نمیام!
الونا : پوففففف....
کوک : میخواین برسونمتون....
ا/ت : دوباره تو؟
کوک : آره.....من!
ا/ت : حاضرم پیاده برم خونه تا سوار ماشین تو بشم...!
کوک : هرچی خودت میخوای ، خودت اذیت میشی....ولی....سوار شووووو!
ا/ت : ( مود )
کوک : فقط همین یکباروووو.....
ا/ت : اوکی....فقط واسه اینکه منو برسونی خونه اوک ؟
کوک : باشه....سوار شید حالا....( تو درون ذوق سگی کرد🗿✨️)
* ویو کوک *
ا/ت و دوستاش آدرس خونشون رو دادن و من اول دوستاش رو رسوندم....
بعد چند دقیقه دیدم ا/ت تو ماشین خوابش برده.....آخی! خنده ی ریزی کردم و دستم رو گذاشتم رو رون پاش و کمی فشار میدادم....
بلاخره رسیدم خونشون....
ولی.....دام نیومد که بیدارش کنم، تصمیم گرفتم ببرمش خونه خودم و اونجا بخوابونمش.....!
بچه ها من امروز تو مدرسه به یه مسلمون انگشت وسط یاد دادم، شاید باورتون نشه نمیدونه دوس پسر چیههههه اصن چی بگم؟ 🗿خیلی پاکه اما بغل دستیش منم فاتحش خوندس😂🤌🏻✨️🗿
شرطا پارت بعد :
لایک : ۱۵
کامنت : ۱۲
۱۴.۴k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.