دخترباغبان

#دختر_باغبان 🌱

#پارت_61

+با سوزشی توی دستم بیدار شدم.
آروم نگاهی به دور اطراف کردم و دیدم که داخل بیمارستانم.
یکم فکر کردم یادم اومد چه اتفاقی افتاده.
شکمم خیلی درد میکرد.
آروم روی تخت نشستم و چشامو به هم فشردم.

جیهوپ:ا/ت خوبی؟

+سرمو آوردم بالا و دیدم که جیهوپ پیشمه.
+داداشی

جیهوپ:جانم بهتری؟

+خیلی درد دارم(گریه)

جیهوپ:باشه گریه نکن الان دکتر میاد.

دکتر:ضربات چاقو خیلی بد بوده و باید خیلی ازتون مواظبت بشه.

جیهوپ: کی می‌تونه مرخص بشه.

دکتر:فردا یا پس فردا.

+کی منو آورد بیمارستان.

جیهوپ:یونگی

+اون از کجا میدونست که........

جیهوپ:لونا با گوشیت بهش زنگ زد.

+آها
آلان خودش کجاست؟

جیهوپ:تو این چند شب که بیهوش بودی خودش توی بیمارستان بود دیگه گفتم که بره یکمی استراحت کنه.

+اها
مگه من چند روز بیهوش بودم؟

جیهوپ:یه هفته

+واقعا؟

جیهوپ:اره
ا/ت من میرم خونه زود میام.
کاری که نداری؟

+نه
روی تخت نشسته بودم که با صدای جیغ لونا سه متر پریدن هوا.

لونا:ا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت(جیغ)

+ا/تو زهرمار

لونا:بیدار. شدی؟
عجب سگ جونی هستی.
دکترا گفته بودن امیدی بهت نیست‌.

+دکترا گو..ه خو..ردن.

لونا:دلت درد می‌کنه؟

+آره

لونا: اشکالی نداره بزرگ بشی یادت می‌ره.

+دو دقیقه خفه شو.

لونا:ایشششش
(رفت کنار تخت ا/ت نشست)

لونا:راستی ا/ت

+هوم

لونا:اون پسره ها

+کدوم؟

لونا:فک کنم اسمش یونگی بود.

+خب

لونا: اون بد جوری.....................

ادامه دارد...‌‌.................🌱
دیدگاه ها (۱)

اسلاید اول ا/ت🌱🌱🌱اسلاید دوم یونگیاسلاید سوم لونااسلاید چهارم...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_63 +خودت بهش بگو جیمین:نمی‌شناسمش.+اسمش ...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_60+با لونا کلی مغازه هارو گشتیم وآخر لبا...

#دختر_باغبان 🌱#پارت_59 الکس:رو مخ من راه نرو+اگه برم چی میشه...

Part:16__^^_^_________________________لونا: ولم کن آخخخخخخخخ...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط