همسایه ی من جئون جونگ کوکه p
همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p³⁰ )
خودش هم سوار ماشین شد و به ارومی راه افتاد
هوفی از سر کلافه بودن کشید و با دستش کمی موهاشو تکون داد.
به ا/ت نگاهی کرد و با دیدن اینجور کیوت خوابیدنش، خنده ی ریزی کرد و زیر لب گفت
_کیوت..
دست از نگاه کردن بهش برداشت به مسیریی که توش درحال رانندگی بود نگاهی کرد.
کسی جز اون توی اون جاده نبود
مثل همیشه، تنها بود و هیچکسی کنارش نبود
دوباره هوفی سر داد و کمی سرش رو به عقب برد.
به اسمون، درختا، مسیر، تیرِ چراغ برق، و در نهایت؛ ا/ت کرد...
غرق در خواب بود
جئون دچار کم خوابی شدیدی شده بود
میدونست این خواب و خستگی ا/ت بخاطر مستیشه، ولی بازم دلش میخواست مثل اون الان غرق خواب باشه و هیچوقت دیگه بیدار نشه..
شاید بخاطر اتفاقاتی که براش افتاده اس
یا شایدم بخاطر کسایی هست که گذشتشو به مسخره میگیرن..
کلافه بود، و خسته
از همچی
میخواست همینجا تمومش کنه و به همچی و این درد پایان بده
اما چیزی که ا/ت گفت
تمامی این تفکرات رو برای چند لحظه از ذهنش دور کرد..
ا/ت: تنهام نذارین...من میترسم...میترسم...
اره
ا/ت داشت خواب میدید
یا بهتره بگیم، داشت کابوس میدید..
جئون که و متوجه عرقی که روی پیشونیش بود، شد
کمی ترسید و نگرانش شد
کی فکرشو میکرد این پسرک سرد و تخس نگران و عاشق پیشه ی این دخترک سر به هوا بشه؟؟
اما چیزیه که شده
باید بابتش خوشحال هم بود
خودش هم سوار ماشین شد و به ارومی راه افتاد
هوفی از سر کلافه بودن کشید و با دستش کمی موهاشو تکون داد.
به ا/ت نگاهی کرد و با دیدن اینجور کیوت خوابیدنش، خنده ی ریزی کرد و زیر لب گفت
_کیوت..
دست از نگاه کردن بهش برداشت به مسیریی که توش درحال رانندگی بود نگاهی کرد.
کسی جز اون توی اون جاده نبود
مثل همیشه، تنها بود و هیچکسی کنارش نبود
دوباره هوفی سر داد و کمی سرش رو به عقب برد.
به اسمون، درختا، مسیر، تیرِ چراغ برق، و در نهایت؛ ا/ت کرد...
غرق در خواب بود
جئون دچار کم خوابی شدیدی شده بود
میدونست این خواب و خستگی ا/ت بخاطر مستیشه، ولی بازم دلش میخواست مثل اون الان غرق خواب باشه و هیچوقت دیگه بیدار نشه..
شاید بخاطر اتفاقاتی که براش افتاده اس
یا شایدم بخاطر کسایی هست که گذشتشو به مسخره میگیرن..
کلافه بود، و خسته
از همچی
میخواست همینجا تمومش کنه و به همچی و این درد پایان بده
اما چیزی که ا/ت گفت
تمامی این تفکرات رو برای چند لحظه از ذهنش دور کرد..
ا/ت: تنهام نذارین...من میترسم...میترسم...
اره
ا/ت داشت خواب میدید
یا بهتره بگیم، داشت کابوس میدید..
جئون که و متوجه عرقی که روی پیشونیش بود، شد
کمی ترسید و نگرانش شد
کی فکرشو میکرد این پسرک سرد و تخس نگران و عاشق پیشه ی این دخترک سر به هوا بشه؟؟
اما چیزیه که شده
باید بابتش خوشحال هم بود
- ۸.۴k
- ۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط