عشق آغشته به خون

'عشق آغشته به خون "
P⁵⁵
_______
جین‌آئه
_______
لباس که مامانم برام آماده کرده بد رو تنم کردم،و مشغول شونه زدن موهام شدم،بالاخره بعد از ۴ روزی که برای بهتر شدن حالم خوابیده بودم تموم شد،و برای اینکه دیگه مجبور نیستم برای انجام کاری ازکسی کمک بخوام خوشحال بودم.
شونه زدن موهام تموم شد،برای این‌که نمی‌خواستم موقع کار کردن مزاحمم بشه،با کش بستمش،اتاقم رو برای دیدن تهیونگ و جان ترک کردم،باید باهاشون صحبت می‌کردم راجع به آیماه،الانم ۱‌ماه از نامزد شدن تهیونگ و آیماه می‌گذره و مطمئنم ادوین و آیماه نمی‌خواد بیشتر از این طول بکشه.
جان رو کنار اسب سیاه رنگش پیدا کردم،هردو یکجا دنبال تهیونگ می‌گشتیم که بالاخره تو حیاط پشتی قصر پیداش کردیم،تنها نشسته بود و فنجون قهوه داغِ روی میز روبروش بود،هوا سرد و ابری بود،خوشحالم که حداقل امروز برف هوس باريدن رو نکرده.
جان جلوتر از من به تهیونگ نزدیک شد و پشتش ایستاد و دستاش رو روی شونه‌های تهیونگ گذاشت
جان:هی تهیونگ‌شی!!
تهیونگ که با صدا جان به خود اومد هینِ کشید و برگشت
تهیونگ:ترسوندیم،پسر
با خوردن چشمش بهم سریع بلند شد و سمتم اومد
تهیونگ:جین‌آئه! تو چرا اینجایی مگه نباید استراحت کنی؟
جین‌آئه:من خوبم،اومدم تا باهات حرف بزنم
تهیونگ:حرف بزنی،اما سلامتی تو مهم‌تر از صحبت کردنه،برگرد به قصر و بیشتر استراحت کن
جین‌آئه:اینقدر حرف رو نپیچون میخوام باهات حرف بزنم.
بدون توجه بهش روی صندلی نشستم و فنجون قهوه که مال تهیونگ بود رو برداشتم و مقداری ازش رو نوشیدم.
تهیونگ بعد از اینکه به جان دستور داد تا دو فنجون قهوه همرا با یه پتو بیاره منتظر رفتن جان موند و بعد از اینکه جان از دید‌مون ناپدید شد کنارم رو صندلی نشست.
تهیونگ:جین‌آئه چرا اینقدر لج میکنی،مگه دکتر نگفت به استراحت بیشتر نیاز داری.!
جین‌آئه:این اسمش لج نیست تهیونگ،فقط نگرانم،تا الانم ادوین و آیماه زیادی صبر کردن فکر نکنم بخوان بیشتر از این طولش بدن
تهیونگ:خودم میومدم و باهات حرف میزدم نیاز نبود تو پاشی و بیایی اینجا
جین‌آئه:چرا فکر می‌کنیم نمی‌خوای از دست اونا خلاص شی!؟
تهیونگ:این چه حرفیه،چرا نخوام؟
جین‌آئه:نمیدونم،هربار که حرف از اونا میشه،قیافه‌ات عوض میشه و میری تو فکر.
تهیونگ نفس حبس شده‌اش رو رها کرد و با دستای که به سردی یخ بود دستام رو گرفت و نوازشش کرد
تهیونگ:من نگرانم،نگران آینده‌مون،درسته آیماه داره اشتباه می‌کنه اما زمانیکه بهش فکر می‌کنم که چقدر مجبور شده تا این‌کار رو انجام بده دلم واسش می‌سوزه اون مجبور شده،درسته اشتباه‌ست اما نمی‌تونم اونو به دست ادوین ول کنم،مطمئنم آیماه رو می‌کشه.
جین‌آئه:ما ولش نمی‌کنم،اون با ما می‌مونه چون ما می‌دونیم او از روی اجبار این‌کارو می‌کنه پس اگه بهش کمک کنیم شاید دست بکشه،اون الان تنهاست،هیچکی رو نداره،ما میدونیم اونو از دست ادوین خلاص کنیم
تهیونگ:چجوری؟
جین‌آئه:تا روز ازدواج نمی‌زاریم تا هیچکی بدونه جز آیماه با آیماه حرف می‌زنیم،مطمئنم اونم اینو نمی‌خواد تا باتو ازدواج کنه،ولی اول باید اون پسره رو از دست ادوین خلاص کنیم،می‌تونیم آیماه جان و اون پسره رو به منطقه شرقی بفرستیم اونجا امنه و من و تو،اگه تو بخوای روز ازدواج بجایی آیماه من میام بعد از عقد همه حقیقت رو به همه‌ می‌گیم اینجوری دیگه لیِ وجود نداره تا باعث اذیت کردن ما بشه.
تهیونگ:نقشه‌ات هیچ نقصِ نداشت اما مطمئنی آیماه می‌خواد،این بازی رو تموم کنه؟
جین‌آئه:با وجود اون پسره آره،فقط باید به‌هم اعتماد کنیم،این شرط اوله.
تهیونگ:چجوری میخوای همه‌رو گول بزنی و بجای آیماه تو باهام عقد کنی؟
جین‌آئه:سخت که نیست،صورتم رو تا بعد از عقد میپوشونم.
تهیونگ:میشه!
جین‌آئه:آره،باید اول سعی‌مون رو کنیم تا اون پسره رو از دست ادوین خلاص کنیم
تهیونگ:میزاریم تو روزی ازدواج،اون‌موقع جان و آیماه رو می‌فرستیم به سرزمین خاندان لی و بعد از پیدا کردن اون پسره هرسه به منطقه شرقی میرن.
جین‌آئه:بسیار خوب،فقط باید با جان و آیماه حرف بزنیم و تموم.


غلط املایی بود معذرت 🤍🎀
به‌به جالب شد،نگاه تهیونگ و جین‌آئه چقدرررر مهربونن🤤😅
اما واقعا آیماه عوض‌میشه،میشه بهش اعتماد کرد،؟
فقط نوبت برسه به قطع کردن سر ادوین (شمشیر‌مو ندیدین،بریم حاظر شیم)😁
دیدگاه ها (۴۹)

'عشق آغشته به خون 'P⁵⁶__________بعد از اومدن جان با فنجون قه...

'عشق آغشته به خون 'P⁵⁷_________آیماه:ضرور نمی‌بینم کسیو فریب...

'عشق آغشته به خون 'ادامهp⁵⁴دو روز بعد_____________با باز شدن...

'عشق آغشته به خون ' P⁵⁴_________جین‌آئه \۳ هفته بعد/________...

#وقتشه_برگردی_خونه_بابایی

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط