love or friend
love or friend
part80
یعنی ناراحت شد بلند شدمو و خواستم برم
ساران: خوبی؟
ا/ت: اره من میخوام برم خونه
ساران: باشه
چند ساعت بعد
رفتم خونه منتظر بودم که تهیونگ بیاد فک میکردم الانه که بیاد سرم داد بزنه صدای درو شنیدم ترسیدم رفتم درو باز کردم
تهیونگ: میشه بیام تو؟
ا/ت: ها؟
تهیونگ: چرا نمیزاری بیام؟ چیزی شده؟
ا/ت: ها بیا بیا ببخشید
تهیونگ: ترسیدی؟ ببینمت چیشده؟
ا/ت: بزار قبل از اینکه چیزی بگی خودم بگم من واقعا میخواستم زودتر بهت بگم ولی نتونستم
تهیونگ: چیو بگی؟ اها فک کردی من الان میام سرت داد میزنم که چرا بهم نگفتی؟
ا/ت: اره
تهیونگ:نه راستش من باورم نمیشد خیلی خوشحال شدم نمیدونستم چطور خوشحالیمو خالی کنم بخاطر همین رفتم بیرون
ا/ت: من فک کردم ناراحت شدی؟
تهیونگ: اخه کی از بچه دار شدنش ناراحت میشه
ا/ت: 😅
تهیونگ: نخند فردا باید بریم خرید
ا/ت: خرید چی؟
تهیونگ: وسایل بچه دیگه سیسمونی یادت رفته
ا/ت: اها هنوز زوده
تهیونگ: نه نیست
ا/ت: فردا شب که میای مراسم عروسی گووان و سوهیون
تهیونگ: اره چرا نیام؟
ا/ت: فقط خواستم بپرسم
تهیونگ: اره میام بریم شام بیرون بخوریم
ا/ت: نه
تهیونگ: چرا؟
ا/ت: خودم درست کردم
تهیونگ: هروقت تو غذا درست میکنی بعدش دعوامون میشه
ا/ت: خب دلیل دعوامون نیست که منظورم میرا
تهیونگ: درسته نیست خب بریم شام بخوریم که من خیلی گشنمه
ا/ت: بیا بخور
#فیک
#سناریو
part80
یعنی ناراحت شد بلند شدمو و خواستم برم
ساران: خوبی؟
ا/ت: اره من میخوام برم خونه
ساران: باشه
چند ساعت بعد
رفتم خونه منتظر بودم که تهیونگ بیاد فک میکردم الانه که بیاد سرم داد بزنه صدای درو شنیدم ترسیدم رفتم درو باز کردم
تهیونگ: میشه بیام تو؟
ا/ت: ها؟
تهیونگ: چرا نمیزاری بیام؟ چیزی شده؟
ا/ت: ها بیا بیا ببخشید
تهیونگ: ترسیدی؟ ببینمت چیشده؟
ا/ت: بزار قبل از اینکه چیزی بگی خودم بگم من واقعا میخواستم زودتر بهت بگم ولی نتونستم
تهیونگ: چیو بگی؟ اها فک کردی من الان میام سرت داد میزنم که چرا بهم نگفتی؟
ا/ت: اره
تهیونگ:نه راستش من باورم نمیشد خیلی خوشحال شدم نمیدونستم چطور خوشحالیمو خالی کنم بخاطر همین رفتم بیرون
ا/ت: من فک کردم ناراحت شدی؟
تهیونگ: اخه کی از بچه دار شدنش ناراحت میشه
ا/ت: 😅
تهیونگ: نخند فردا باید بریم خرید
ا/ت: خرید چی؟
تهیونگ: وسایل بچه دیگه سیسمونی یادت رفته
ا/ت: اها هنوز زوده
تهیونگ: نه نیست
ا/ت: فردا شب که میای مراسم عروسی گووان و سوهیون
تهیونگ: اره چرا نیام؟
ا/ت: فقط خواستم بپرسم
تهیونگ: اره میام بریم شام بیرون بخوریم
ا/ت: نه
تهیونگ: چرا؟
ا/ت: خودم درست کردم
تهیونگ: هروقت تو غذا درست میکنی بعدش دعوامون میشه
ا/ت: خب دلیل دعوامون نیست که منظورم میرا
تهیونگ: درسته نیست خب بریم شام بخوریم که من خیلی گشنمه
ا/ت: بیا بخور
#فیک
#سناریو
۳۱.۶k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.