love or friend
love or friend
part82
میرا: تهیونگ من دوست دارم باور کن خیلی دوست دارم
تهیونگ: خب که چی؟ برو بیرون تا نگفتم بندازنت بیرون سریع
میرا: واقعا میتونی این رفتارو با من بکنی چطور میتونی؟
تهیونگ: عزیزم چی دستور میدی؟
ا/ت: هرکاری میخوای بکن
تهیونگ: بیا اینو بیرون کن و اینکه
دیگه نزار بیاد اینجا
غول بیابونی: چشم
میرا: واقعا براتون متاسفم من نمیزارم این بچه بدنیا بیاد
تهیونگ: سریع ببرش خوبی عزیزم
ا/ت: اره خوبم خیلی خوب
سه ماه بعد
ا/ت: عزیزم میری شرکت
تهیونگ: اره تو یه هفتست نیومدی نمیای دیگه؟
ا/ت: نمیتونم خودت میبینی که
تهیونگ: اره میبینم دو ماه دیگه بیشتر نمونده
ا/ت: برو دیگه دیرت نشه
تهیونگ: مراقب خودت باش
ا/ت: توهم همینطور
تهیونگ: اجوما مراقب زنم و دخترم باشیا
اجوما: چشم اقا
یک ساعت بعد
ا/ت:اجوما غذا چی درست میکنی؟
اجوما: خانم هرچی شما دستور بدید
ا/ت: میخوام برم یکم خرید کنم برمیگردم
اجوما:نه خانم من میرم هرچیزی لازم داشته باشید میخرم
ا/ت: خسته شدم دیگه میخوام برم بیرون یه هوایی بخوریم برمیگردم سریع
اجوما: باشه
شب
تهیونگ
برگشتم خونه
تهیونگ: ا/ت جون
اجوما: سلام اقا
تهیونگ: سلام ا/ت کجاست؟
اجوما: مگه با شما نبود؟
تهیونگ: اجوما من کی ا/ت رو با خودم بردم
اجوما: یعنی چی اقا؟
تهیونگ: دوربین مخفیه؟
اجوما: نه اقا دوربین مخفی چیه خانم از صبح که رفته هنوز برنگشته
گفتم شاید اومده باشه پیش شما
تهیونگ: یعنی چی الان باید به من بگی کجا رفت مگه قرار نبود خریدی چیزی باشه خودت بکنی نزاری بره بیرون
اجوما: خودش گفت میرم یه هوایی بخورم برمیگردم
زنگ زدم به ا/ت
(دستگاه مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد)
تهیونگ: اجوما واقعا شوخی نیست؟
اجوما: نه به جان بچم
تهیونگ: مگه بهت نگفتم حواست بهش باشه من الان کجا دنبالش بگردم
سریع رفتم بیرون سوار ماشین شدم
که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود جواب دادم
تهیونگ: الو
میرا: سلام عزیزم خوبی
تهیونگ: چی میگی برا خودت
میرا: قطع نکن وگرنه هیچوقت ا/ت رو نمیبینی یه ماشین مشکی الان بهت چراغ میزنه برو سوارش شو چشماتو ببند و بیا ا/ت پیش منه
تهیونگ: میشه گوشیو بدی بهش؟
میرا: بیا حرف بزن تهیونگه
تهیونگ:الو ا/ت
ا/ت: تهیونگ نیا اینجا من خوبم
میرا: نه عزیزم بیا منتظرتم
#فیک
#سناریو
part82
میرا: تهیونگ من دوست دارم باور کن خیلی دوست دارم
تهیونگ: خب که چی؟ برو بیرون تا نگفتم بندازنت بیرون سریع
میرا: واقعا میتونی این رفتارو با من بکنی چطور میتونی؟
تهیونگ: عزیزم چی دستور میدی؟
ا/ت: هرکاری میخوای بکن
تهیونگ: بیا اینو بیرون کن و اینکه
دیگه نزار بیاد اینجا
غول بیابونی: چشم
میرا: واقعا براتون متاسفم من نمیزارم این بچه بدنیا بیاد
تهیونگ: سریع ببرش خوبی عزیزم
ا/ت: اره خوبم خیلی خوب
سه ماه بعد
ا/ت: عزیزم میری شرکت
تهیونگ: اره تو یه هفتست نیومدی نمیای دیگه؟
ا/ت: نمیتونم خودت میبینی که
تهیونگ: اره میبینم دو ماه دیگه بیشتر نمونده
ا/ت: برو دیگه دیرت نشه
تهیونگ: مراقب خودت باش
ا/ت: توهم همینطور
تهیونگ: اجوما مراقب زنم و دخترم باشیا
اجوما: چشم اقا
یک ساعت بعد
ا/ت:اجوما غذا چی درست میکنی؟
اجوما: خانم هرچی شما دستور بدید
ا/ت: میخوام برم یکم خرید کنم برمیگردم
اجوما:نه خانم من میرم هرچیزی لازم داشته باشید میخرم
ا/ت: خسته شدم دیگه میخوام برم بیرون یه هوایی بخوریم برمیگردم سریع
اجوما: باشه
شب
تهیونگ
برگشتم خونه
تهیونگ: ا/ت جون
اجوما: سلام اقا
تهیونگ: سلام ا/ت کجاست؟
اجوما: مگه با شما نبود؟
تهیونگ: اجوما من کی ا/ت رو با خودم بردم
اجوما: یعنی چی اقا؟
تهیونگ: دوربین مخفیه؟
اجوما: نه اقا دوربین مخفی چیه خانم از صبح که رفته هنوز برنگشته
گفتم شاید اومده باشه پیش شما
تهیونگ: یعنی چی الان باید به من بگی کجا رفت مگه قرار نبود خریدی چیزی باشه خودت بکنی نزاری بره بیرون
اجوما: خودش گفت میرم یه هوایی بخورم برمیگردم
زنگ زدم به ا/ت
(دستگاه مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد)
تهیونگ: اجوما واقعا شوخی نیست؟
اجوما: نه به جان بچم
تهیونگ: مگه بهت نگفتم حواست بهش باشه من الان کجا دنبالش بگردم
سریع رفتم بیرون سوار ماشین شدم
که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود جواب دادم
تهیونگ: الو
میرا: سلام عزیزم خوبی
تهیونگ: چی میگی برا خودت
میرا: قطع نکن وگرنه هیچوقت ا/ت رو نمیبینی یه ماشین مشکی الان بهت چراغ میزنه برو سوارش شو چشماتو ببند و بیا ا/ت پیش منه
تهیونگ: میشه گوشیو بدی بهش؟
میرا: بیا حرف بزن تهیونگه
تهیونگ:الو ا/ت
ا/ت: تهیونگ نیا اینجا من خوبم
میرا: نه عزیزم بیا منتظرتم
#فیک
#سناریو
۲۷.۲k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.