پارت ⑧
پارت ⑧
جین :هیچی
ویو ا.ت:امروز خیلی خسته بودم و رفتم بخوابم همین که دراز کشیدم سویی اومد تو
سویی:ا.ت ژووننممم
ا.ت:هان:/
سویی:شوگا برادر داره ؟
ا.ت:خب ....اره چطور
سویی:برادرش همون تهیونگ اره؟
ا.ت:خــــــــــب ....ارع
سویی:اون ....امروز ....به.....من ...درخواست...دوستی داد«جمله اخر و با ذوق گف»
ا.ت؛جعررررررر
سویی:چی شد چرا میخندی
ا.ت:چرا باید بیاد ب تو اصگل درخواست دوستی بده هانن جعرررر
سویی:ایشش همه خواهر دارن ما هم بز
ا.ت:برو بیرون میخوام بکپم
سویی:شب بخیر
گرفتم خوابیدم ...صبح رفتم دست شویی لباس پوشیدم«اسلاید دوم» ارایش ملایم کردم و رفتم پایین
ا.ت:اجی من صبحانه نمیخورم
سویی؛باشه برو
وارد دانشکده شدم و رفتم اتاق پیانو شوگا رو دیدم که ناراحت دارع پیانو میزنه
ا.ت:شوگااا سلام
شوگا:سلام«سرد»
ا.ت:شوگا چیزی شده؟
شوگا:نه«سرد»،
ا.ت:تو یه چیزیت هست بگو من شنونده خوبی هستم
شوگا :باشه:)
شوگا:پدرم به پیانو زدم مخالفه و منو میخواد ببره تو یه رشته دیگه
ا.ت:چ...چی
شوگا:اره
ا.ت:نترس میتونیم درست کنیم ماجرا رو پدرت و راضی میکنیم
.
شوگا گفت بعد مدرسه میره با داداشش بیرون وقت خوبی برای انجام نقشه ام بود
.
.
رفتم عمارت خانواده شوگا در زدم درو باز کردن ب خدمت کارا گفتم با اقای مین کار دارم رفتن بهشون گفتن و من وارد اتاق شدم
ا.ت:سلام
مین:سلام بفرمایید بشینید
ا.ت:نشستم ) میخواستم درمورد موضوعی با شما صحبت کنم
مین:بفرمایید
ا.ت:....
بیا پایین هست
ا.ت:من هم دانشگاهیه شوگا پسرتون هستم
مین:اوووو پس شما همون دختری هستید که شوگا ازش خوشش میاد اسمتون چی بود اممم.....ا.ت درسته؟
ا.ت:بله من ا.ت هستم
مین:خوب شد اومدی خواستم باهات حرف بزنم نگاه کن دخترم شوگا قراره با دختر عموش ازدواج کنه و اگه اون موقع یعنی موقع ازدواجش بهت بگه برات سخت میشه پس بهتره هر چه زود تر ازش جدا شی فهمیدی؟
ا.ت:العان این تهدیده؟
مین:هرچی خودتون میدونید
زود بلندشدم و از اونجا رفتم. یعنی چی شوگا میخواد ازدواج کنه ب من نگفته
.........
دیگه نیس. خوب شددد دیدید زیاد نوشتم. شاید یک شنبه پارت بعدو بزارم چون امروز و فردا سرم خیلی شلوغه
جین :هیچی
ویو ا.ت:امروز خیلی خسته بودم و رفتم بخوابم همین که دراز کشیدم سویی اومد تو
سویی:ا.ت ژووننممم
ا.ت:هان:/
سویی:شوگا برادر داره ؟
ا.ت:خب ....اره چطور
سویی:برادرش همون تهیونگ اره؟
ا.ت:خــــــــــب ....ارع
سویی:اون ....امروز ....به.....من ...درخواست...دوستی داد«جمله اخر و با ذوق گف»
ا.ت؛جعررررررر
سویی:چی شد چرا میخندی
ا.ت:چرا باید بیاد ب تو اصگل درخواست دوستی بده هانن جعرررر
سویی:ایشش همه خواهر دارن ما هم بز
ا.ت:برو بیرون میخوام بکپم
سویی:شب بخیر
گرفتم خوابیدم ...صبح رفتم دست شویی لباس پوشیدم«اسلاید دوم» ارایش ملایم کردم و رفتم پایین
ا.ت:اجی من صبحانه نمیخورم
سویی؛باشه برو
وارد دانشکده شدم و رفتم اتاق پیانو شوگا رو دیدم که ناراحت دارع پیانو میزنه
ا.ت:شوگااا سلام
شوگا:سلام«سرد»
ا.ت:شوگا چیزی شده؟
شوگا:نه«سرد»،
ا.ت:تو یه چیزیت هست بگو من شنونده خوبی هستم
شوگا :باشه:)
شوگا:پدرم به پیانو زدم مخالفه و منو میخواد ببره تو یه رشته دیگه
ا.ت:چ...چی
شوگا:اره
ا.ت:نترس میتونیم درست کنیم ماجرا رو پدرت و راضی میکنیم
.
شوگا گفت بعد مدرسه میره با داداشش بیرون وقت خوبی برای انجام نقشه ام بود
.
.
رفتم عمارت خانواده شوگا در زدم درو باز کردن ب خدمت کارا گفتم با اقای مین کار دارم رفتن بهشون گفتن و من وارد اتاق شدم
ا.ت:سلام
مین:سلام بفرمایید بشینید
ا.ت:نشستم ) میخواستم درمورد موضوعی با شما صحبت کنم
مین:بفرمایید
ا.ت:....
بیا پایین هست
ا.ت:من هم دانشگاهیه شوگا پسرتون هستم
مین:اوووو پس شما همون دختری هستید که شوگا ازش خوشش میاد اسمتون چی بود اممم.....ا.ت درسته؟
ا.ت:بله من ا.ت هستم
مین:خوب شد اومدی خواستم باهات حرف بزنم نگاه کن دخترم شوگا قراره با دختر عموش ازدواج کنه و اگه اون موقع یعنی موقع ازدواجش بهت بگه برات سخت میشه پس بهتره هر چه زود تر ازش جدا شی فهمیدی؟
ا.ت:العان این تهدیده؟
مین:هرچی خودتون میدونید
زود بلندشدم و از اونجا رفتم. یعنی چی شوگا میخواد ازدواج کنه ب من نگفته
.........
دیگه نیس. خوب شددد دیدید زیاد نوشتم. شاید یک شنبه پارت بعدو بزارم چون امروز و فردا سرم خیلی شلوغه
۱۰.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.