p70
p70
ات. تنهام نزار(تو خواب)
بغلش کردمو سرشو بوسیدم پتو رو از رو خودم برداشتم انداختم روش چشمامو بستمو به خواب رفتم
.
.
با حس گرمی زیاد روی گردنم چشمامو باز کردم... ها؟ من اینجا چیکار میکنم!؟ برگشتم کنارمو دیدم که با کوک مواجه شدم که سرشو توی گرنم فرو کرده بخاطر نفساش بوده....کمی ازش فاصله گرفتم که بیدار شد
ات. من اینجا چیکار میکنم؟
کوک. دیشب افتادی بغلم میخواستم بزارمت سرجات که بغلم کردی گفتی تنهام نزار
ات. ا اها
سریع از جام بلند شدمو رفتم دستشویی سروصورتمو شستم... که گوشیم زنگ خورد...
ات ازدستشویی. کیهههه
کوک. گرگ بزرگ!
ات. بردار بزار رو آیفون
کوک. خیله خب
بنگچان. سلامممم طوطی کوچولو
ات. سلامممم خوبی
بنگچان. اینارو بیخیال بگو ببینم با کوک چیکار کردی
ات. چـ چیکار باید میکردم!
بنگچان. یااا منظورم اینه که باهاش اوکی شدی؟
ات. عامم هیونگ بعدا زنگ میزنم
بنگچان. یااا نکنه بد موقع زنگ زدم وسط عملیات؟(خنده)
کوک. دقیقا
بنگچان. جنگکوک؟!!
کوک. بله؟
بنگچان. ات؟!
ات. کوفت
بنگچان. باید قبرمو بکنم
ات. دقیقا
بنگچان گوشیو قطع کرد
از دستشویی امدم بیرون که کوک با یه لبخند شیطانی نگام میکرد
ات. چته
کوک. هیچی... فقط فکر نمیکردم این هیونگت انقدر دوست داره ما بهم برگردیم
ات. اون هیونگ گوه میخوره با دهن تو
گوشیمو از دستش کشیدمو از اتاق زدم بیرون
.
.
.
یک هفته میشه از پاریس برگشتیم دلم برای کوک تنگ شده خیلی زیاد حس میکنم از وقتی دیدمش بیشتر دلتنگش شدم...هوا برفی بودو سرد یکی از فصل های مورد علاقم...زمستون!
تو خواب نازم بودم که با صدای عجیبی چشمامو باز کردم...
ات. صدای چیه؟!
بلند شدم صدا از طرف پنجره اتاق میومد انگار یکی داشت بهش ضربه میزد آروم با ترس رفتم جلو که با گوله های برف که داشت به پنجره اتاق میخورد مواجه شدم... کی داره پرتشون میکنه تا پنجره رو باز کردم یدونه گوله برف خورد تو صورتم عصبی شدمو به پایین نگاه کردم ولی... با چیزی که دیدم تعجب کردم اون کوک بود که روی برفا نوشته
بود l love you) عکسش اسلاید بعد هست)
ات. چیکار میکنییییی(خنده،داد)
کوک. ابراز علاقهههه(داد، خنده)
ات. دیونه(خنده)
کوک.بدو بیا پاییننننن(خنده، داد)
سریع پنجره اتاقو بستمو یه کاپشن با کلاهو شالگردن پوشیدم سریع بوت هامو پام کردمو تا درو باز کردم سه تا گوله برف خورد تو کلم
ات. میکشمتتتتت(داد)
دنبالش افتاده بودم اون سرعتش از من زیاد بود وایستادم یه گوله بزرگ برفو برداشتمو سمتش پرت کردم که افتاد زمین... چرا بلند نشد؟ نگران به سمتش رفتم چشماش بسته بود
ات. کوک کوککک خوبی (نگران)
ات. بلند شوووو کوک خواهش میکن...(بغض)
حرفم با کشیده شدن دستم قطع شد... تو بغل کوک بودم
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
ات. تنهام نزار(تو خواب)
بغلش کردمو سرشو بوسیدم پتو رو از رو خودم برداشتم انداختم روش چشمامو بستمو به خواب رفتم
.
.
با حس گرمی زیاد روی گردنم چشمامو باز کردم... ها؟ من اینجا چیکار میکنم!؟ برگشتم کنارمو دیدم که با کوک مواجه شدم که سرشو توی گرنم فرو کرده بخاطر نفساش بوده....کمی ازش فاصله گرفتم که بیدار شد
ات. من اینجا چیکار میکنم؟
کوک. دیشب افتادی بغلم میخواستم بزارمت سرجات که بغلم کردی گفتی تنهام نزار
ات. ا اها
سریع از جام بلند شدمو رفتم دستشویی سروصورتمو شستم... که گوشیم زنگ خورد...
ات ازدستشویی. کیهههه
کوک. گرگ بزرگ!
ات. بردار بزار رو آیفون
کوک. خیله خب
بنگچان. سلامممم طوطی کوچولو
ات. سلامممم خوبی
بنگچان. اینارو بیخیال بگو ببینم با کوک چیکار کردی
ات. چـ چیکار باید میکردم!
بنگچان. یااا منظورم اینه که باهاش اوکی شدی؟
ات. عامم هیونگ بعدا زنگ میزنم
بنگچان. یااا نکنه بد موقع زنگ زدم وسط عملیات؟(خنده)
کوک. دقیقا
بنگچان. جنگکوک؟!!
کوک. بله؟
بنگچان. ات؟!
ات. کوفت
بنگچان. باید قبرمو بکنم
ات. دقیقا
بنگچان گوشیو قطع کرد
از دستشویی امدم بیرون که کوک با یه لبخند شیطانی نگام میکرد
ات. چته
کوک. هیچی... فقط فکر نمیکردم این هیونگت انقدر دوست داره ما بهم برگردیم
ات. اون هیونگ گوه میخوره با دهن تو
گوشیمو از دستش کشیدمو از اتاق زدم بیرون
.
.
.
یک هفته میشه از پاریس برگشتیم دلم برای کوک تنگ شده خیلی زیاد حس میکنم از وقتی دیدمش بیشتر دلتنگش شدم...هوا برفی بودو سرد یکی از فصل های مورد علاقم...زمستون!
تو خواب نازم بودم که با صدای عجیبی چشمامو باز کردم...
ات. صدای چیه؟!
بلند شدم صدا از طرف پنجره اتاق میومد انگار یکی داشت بهش ضربه میزد آروم با ترس رفتم جلو که با گوله های برف که داشت به پنجره اتاق میخورد مواجه شدم... کی داره پرتشون میکنه تا پنجره رو باز کردم یدونه گوله برف خورد تو صورتم عصبی شدمو به پایین نگاه کردم ولی... با چیزی که دیدم تعجب کردم اون کوک بود که روی برفا نوشته
بود l love you) عکسش اسلاید بعد هست)
ات. چیکار میکنییییی(خنده،داد)
کوک. ابراز علاقهههه(داد، خنده)
ات. دیونه(خنده)
کوک.بدو بیا پاییننننن(خنده، داد)
سریع پنجره اتاقو بستمو یه کاپشن با کلاهو شالگردن پوشیدم سریع بوت هامو پام کردمو تا درو باز کردم سه تا گوله برف خورد تو کلم
ات. میکشمتتتتت(داد)
دنبالش افتاده بودم اون سرعتش از من زیاد بود وایستادم یه گوله بزرگ برفو برداشتمو سمتش پرت کردم که افتاد زمین... چرا بلند نشد؟ نگران به سمتش رفتم چشماش بسته بود
ات. کوک کوککک خوبی (نگران)
ات. بلند شوووو کوک خواهش میکن...(بغض)
حرفم با کشیده شدن دستم قطع شد... تو بغل کوک بودم
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
۴.۴k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.