با یک خط دیگر یک تلگرام نصب کردم تا بتوانم عکس های پروفای
با یک خط دیگر یک تلگرام نصب کردم تا بتوانم عکس های پروفایلش را ببینم...
دلم برایش لک زده بود...خط خودم را که بلاک کرده بود،نمیتوانستم عکس هایش را ببینم...
تلگرام را نصب کردم
نت خیلی ضعیف بود،عکس هایش را به ترتیب باز کردم..
هی عکس هایش را میدیدم اما خبری از عکس خودش نبود...
پروفایلش پر از عکس های غمگین بود
یکی نوشته بود آرام تر به من ضربه بزنید من کسی را ندارم پشتم باشد ،
دست بردم زیر گلویم،بغض کردم...
در دلم گفتم آخر عشق من ،آن زمانی که یک کوه پشتت بود چرا مرا ندیدی؟؟؟
تو یک دنیا را پشتت داشتی که کسی جرات نمیکرد نزدیکت شود چه برسد که بخواهد ضربه بزند...
یکی دیگر نوشته بود نفسم بودی ولی تجربه شدی و بس...
عشق من خیلی فرق است بین نفس کشیدن و تجربه کردن،آدم که از نفسش نمیگذرد،میگذرد؟؟؟
اشک هایم سرازیر شد،
همینطور عکس ها را یک به یک می دیدم تا رسیدم به عکس اول...
ای وای من... اولین عکس پروفایلش عکس خودش بود..
درست است در عکس لبخند زده بود اما من که دیگر این عشق جانم را بزرگش کرده بودم خنده های الکی اش را از خنده های از ته دلش تشخیص میدادم،
چقدر غم در آن صورت نازش بود....
هنوز هم آن چشمهای عسلی اش میدرخشید
آن مژه های بلند و لبهای نازش .....
ای من به فدای آن رخ ماهش...
عشق من مگر نگفتی من مشکل زندگی ات هستم؟؟
مگر نگفتی تو نباشی همه چی من حل میشود...
مگر نگفتی از دستت خسته شده ام...
خب نیستم دیگر پس چرا انقدر تو غم داری؟؟
من نیستم بخند دیگر...
مگر مشکلت من نبودم ،من که دیگر نیستم
پس چرا انقدر غم در آن صورت نازت نشسته ؟؟؟
تو را بخدا... من طاقت ندارم...
من طاقت ندارم غصه داشته باشی...
بخند...
بخند...
عشق من بخند....
#امیرعلی_اسدی
دلم برایش لک زده بود...خط خودم را که بلاک کرده بود،نمیتوانستم عکس هایش را ببینم...
تلگرام را نصب کردم
نت خیلی ضعیف بود،عکس هایش را به ترتیب باز کردم..
هی عکس هایش را میدیدم اما خبری از عکس خودش نبود...
پروفایلش پر از عکس های غمگین بود
یکی نوشته بود آرام تر به من ضربه بزنید من کسی را ندارم پشتم باشد ،
دست بردم زیر گلویم،بغض کردم...
در دلم گفتم آخر عشق من ،آن زمانی که یک کوه پشتت بود چرا مرا ندیدی؟؟؟
تو یک دنیا را پشتت داشتی که کسی جرات نمیکرد نزدیکت شود چه برسد که بخواهد ضربه بزند...
یکی دیگر نوشته بود نفسم بودی ولی تجربه شدی و بس...
عشق من خیلی فرق است بین نفس کشیدن و تجربه کردن،آدم که از نفسش نمیگذرد،میگذرد؟؟؟
اشک هایم سرازیر شد،
همینطور عکس ها را یک به یک می دیدم تا رسیدم به عکس اول...
ای وای من... اولین عکس پروفایلش عکس خودش بود..
درست است در عکس لبخند زده بود اما من که دیگر این عشق جانم را بزرگش کرده بودم خنده های الکی اش را از خنده های از ته دلش تشخیص میدادم،
چقدر غم در آن صورت نازش بود....
هنوز هم آن چشمهای عسلی اش میدرخشید
آن مژه های بلند و لبهای نازش .....
ای من به فدای آن رخ ماهش...
عشق من مگر نگفتی من مشکل زندگی ات هستم؟؟
مگر نگفتی تو نباشی همه چی من حل میشود...
مگر نگفتی از دستت خسته شده ام...
خب نیستم دیگر پس چرا انقدر تو غم داری؟؟
من نیستم بخند دیگر...
مگر مشکلت من نبودم ،من که دیگر نیستم
پس چرا انقدر غم در آن صورت نازت نشسته ؟؟؟
تو را بخدا... من طاقت ندارم...
من طاقت ندارم غصه داشته باشی...
بخند...
بخند...
عشق من بخند....
#امیرعلی_اسدی
۳.۲k
۲۳ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.