برایش نوشتم ..
برایش نوشتم ..
چرا فکر کردی که
عشق هم بماند برای بعد ؟
نوشتم ...
راستی چرا هیچ کس
نمی تواند هوش و حواسم را از یاد تو پرت کند ؟
نوشتم ...
چرا همه جانم به لب می رسانند و باز
بر می گردم سر حرف اول ...
همان ابتدای نبودنت ..
نوشتم ..
چرا هیچ خیابانی از یادت کوتاه نمی آید ؟
چرا در هر ملودی سهم مختصری از خیال تو جا مانده است ؟
نوشتم لابد مُرده ای اما
این طبیعت آدمی است که مرده اش را تا
خود به خاک نسپارد ،
مرگش را باور نمی کند ..
نوشتم برگرد و در من بمیر ،
بعد برو ...
#حمیدرضا_هندی
چرا فکر کردی که
عشق هم بماند برای بعد ؟
نوشتم ...
راستی چرا هیچ کس
نمی تواند هوش و حواسم را از یاد تو پرت کند ؟
نوشتم ...
چرا همه جانم به لب می رسانند و باز
بر می گردم سر حرف اول ...
همان ابتدای نبودنت ..
نوشتم ..
چرا هیچ خیابانی از یادت کوتاه نمی آید ؟
چرا در هر ملودی سهم مختصری از خیال تو جا مانده است ؟
نوشتم لابد مُرده ای اما
این طبیعت آدمی است که مرده اش را تا
خود به خاک نسپارد ،
مرگش را باور نمی کند ..
نوشتم برگرد و در من بمیر ،
بعد برو ...
#حمیدرضا_هندی
۷۹۵
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.