♡flower of evil♡
♡flower of evil♡
part:3
کوک اومد داخل اتاق بهش محل ندادم رفت رو کاناپه نشست و به دیوار زل زد گفتم شاید یه مشکل واسش پیش اومده
ا.ت: چیشده
کوک دستی تو موهاش کشید
کوک: هیچی
ا.ت: میتونی با من راحت باشی
ا.ت: البته اگه دوس داری
کوک: یه مشکل واسم پیش اومده که نمیتونم حلش کنم
ا.ت: بگو شاید تونستم حلش کنم
کوک: پدر من با یکی از مافیا های بزرگ دشمنی داشت حالا منو پسرش با هم دشمنی داریم و باید ادامش بدیم امروز چند تا از دوستام میان اینجا
ا.ت: واس همین ناراحتی
ا.ت: راستی چرا دوباره مهربون شدی ها؟!
کوک: دوس نداری مهربون باشم
ا.ت: خودانی
کوک: باشه ازین به بعد اون روی منو میبینی
از اتاقش رفتم بیرون رفتم تو آشپزخونه یه لیوان آب خوردم که کوک صدام زد
کوک: ا.ت*داد
ا.ت: هااا چیه چی میخوای*داد
کوک: یه شیر موز واسم بیار*داد
مگه بچس که شیر موز میخواد ولش واسش میبرم یادم نبود ازش بپرسم شماره منو از کجا داره تصمیم گرفتم امروز بهش بگم شیر موز رو واسش آماده کردم تو لیوان ریختم و رفتم بالا یه لگد به دز زدم کوک درو باز کرد و رفت رو کاناپه نشست داشت سیگار میکشید اول شیر موز رو گرفتم از رو سینی برش نداشت بعد از یک دقیقه خواست برش داره که گذاشتم رو میز تا خودش خم شه اونم عصبانی شد سیگار رو زد به بازوم
ا.ت: حیوون که نیستی... آییی*بغض
کوک: گفتم که اون روی منو میبینی
بهت نشون میدم کثافت بیشور.....(و فش هایی که نمیتونم بنویسم یعنی فش ناموسی میده اینقد اعصابش خورده:/)
کوک: برو اتاقت آمادس لباست رو هم عوض کن 5 دقیقه دیگه دوستام میان اینجا
ا.ت: شماره منو. از کجا داری؟
کوک: ب ت چ:/
ا.ت: ودف:/
ا.ت: فهمیدم تو بزرگ ترین مافیای کره هستی
کوک: تازه فهمیدی
ا.ت:____
رفتم تو اتاق خودم تمش سیاه و سفید بود عاشق اتاقم شدم رفتم یه لباس خوشکل پوشیدم موهامو دم اسبی بستم یه آرایش ملایم کردم که یه صدایی اومد گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون دو تا پسر جذاب اومده بودن رفتم سلام کردم
ا.ت: سلام
تهیونگ و جیمین: سلام*خنده شیطانی
تهیونگ: کوک معرفی نمیکنی
کوک: یانگ ا.ت همکارم
جیمین: مطمعنی؟
کوک: ودف:/
تهیونگ: من کیم تهیونگ هستم بهترین دوست کوک
جیمین: من پارک جیمین هستم منم بهترین دوست این دوتا هستم(بچه ها یادم نبود بهتون بگم جیمین هم بهترین دوست کوک)
ا.ت: خوشبختم
تهیونگ و جیمین: خوشبختم
تهیونگ: بهش گفتی؟
کوک: اره قضیه رو بهش گفتم
جیمین: خوبه
رفتیم اتاق نشیمن نشسته بودیم
کوک: ا.ت برو سه تا قهوه و یه شیر موز بیار
ا.ت: نوکر نگرفتی خودت برو بیار
کوک: ا.ت*عصبانیت
بلند شدم و با قدمای سریع رفتم آشپز خونه دوتا شیر موز و دوتا قهوه گذاشتم رو سینی و بردم
کوک: من گفتم یه شیر موز چرا دوتا آوردی
ا.ت: مثلا خودم هم آدمم
شیرموز خودمو برداشتم و سینی رو گذاشتم رو میز
تهیونگ: ممنون
جیمین: ممنون
ا.ت: خواهش میکنم
تهیونگ: کوک زبونتو موش خورده
کوک: نه اینجاس ببین چقد درازه
ا.ت:....:/
جیمین:.......:/
کوک: چیه منحرفا
ا.ت: چرا میگی دراز بگو بزرگ اونم یه معنی دیگه داره هیچی نگی بهتره
تهیونگ و جیمین زدن زیر خنده ولی منو کوک خندمون نمیومد
جیمین: چرا شما دوتا نمیخندید
ا.ت: بریم سر اصل مطلب
تهیونگ: خب
تهیونگ: یونگی میخواد پول های کوک رو بکشه بالا واسه همین به ا.ت نیاز داریم ا.ت.......................
کوک: عالیه
جیمین: اره عالیه
ا.ت: کار های آسون افتاده به شما سه تا کار سخت هم واس من:/
یاح یاح خماری😈
شرط
40 لایک
30 کامنت
شرط ها رو کامل کنید پارت بعد میزارم 😈
part:3
کوک اومد داخل اتاق بهش محل ندادم رفت رو کاناپه نشست و به دیوار زل زد گفتم شاید یه مشکل واسش پیش اومده
ا.ت: چیشده
کوک دستی تو موهاش کشید
کوک: هیچی
ا.ت: میتونی با من راحت باشی
ا.ت: البته اگه دوس داری
کوک: یه مشکل واسم پیش اومده که نمیتونم حلش کنم
ا.ت: بگو شاید تونستم حلش کنم
کوک: پدر من با یکی از مافیا های بزرگ دشمنی داشت حالا منو پسرش با هم دشمنی داریم و باید ادامش بدیم امروز چند تا از دوستام میان اینجا
ا.ت: واس همین ناراحتی
ا.ت: راستی چرا دوباره مهربون شدی ها؟!
کوک: دوس نداری مهربون باشم
ا.ت: خودانی
کوک: باشه ازین به بعد اون روی منو میبینی
از اتاقش رفتم بیرون رفتم تو آشپزخونه یه لیوان آب خوردم که کوک صدام زد
کوک: ا.ت*داد
ا.ت: هااا چیه چی میخوای*داد
کوک: یه شیر موز واسم بیار*داد
مگه بچس که شیر موز میخواد ولش واسش میبرم یادم نبود ازش بپرسم شماره منو از کجا داره تصمیم گرفتم امروز بهش بگم شیر موز رو واسش آماده کردم تو لیوان ریختم و رفتم بالا یه لگد به دز زدم کوک درو باز کرد و رفت رو کاناپه نشست داشت سیگار میکشید اول شیر موز رو گرفتم از رو سینی برش نداشت بعد از یک دقیقه خواست برش داره که گذاشتم رو میز تا خودش خم شه اونم عصبانی شد سیگار رو زد به بازوم
ا.ت: حیوون که نیستی... آییی*بغض
کوک: گفتم که اون روی منو میبینی
بهت نشون میدم کثافت بیشور.....(و فش هایی که نمیتونم بنویسم یعنی فش ناموسی میده اینقد اعصابش خورده:/)
کوک: برو اتاقت آمادس لباست رو هم عوض کن 5 دقیقه دیگه دوستام میان اینجا
ا.ت: شماره منو. از کجا داری؟
کوک: ب ت چ:/
ا.ت: ودف:/
ا.ت: فهمیدم تو بزرگ ترین مافیای کره هستی
کوک: تازه فهمیدی
ا.ت:____
رفتم تو اتاق خودم تمش سیاه و سفید بود عاشق اتاقم شدم رفتم یه لباس خوشکل پوشیدم موهامو دم اسبی بستم یه آرایش ملایم کردم که یه صدایی اومد گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون دو تا پسر جذاب اومده بودن رفتم سلام کردم
ا.ت: سلام
تهیونگ و جیمین: سلام*خنده شیطانی
تهیونگ: کوک معرفی نمیکنی
کوک: یانگ ا.ت همکارم
جیمین: مطمعنی؟
کوک: ودف:/
تهیونگ: من کیم تهیونگ هستم بهترین دوست کوک
جیمین: من پارک جیمین هستم منم بهترین دوست این دوتا هستم(بچه ها یادم نبود بهتون بگم جیمین هم بهترین دوست کوک)
ا.ت: خوشبختم
تهیونگ و جیمین: خوشبختم
تهیونگ: بهش گفتی؟
کوک: اره قضیه رو بهش گفتم
جیمین: خوبه
رفتیم اتاق نشیمن نشسته بودیم
کوک: ا.ت برو سه تا قهوه و یه شیر موز بیار
ا.ت: نوکر نگرفتی خودت برو بیار
کوک: ا.ت*عصبانیت
بلند شدم و با قدمای سریع رفتم آشپز خونه دوتا شیر موز و دوتا قهوه گذاشتم رو سینی و بردم
کوک: من گفتم یه شیر موز چرا دوتا آوردی
ا.ت: مثلا خودم هم آدمم
شیرموز خودمو برداشتم و سینی رو گذاشتم رو میز
تهیونگ: ممنون
جیمین: ممنون
ا.ت: خواهش میکنم
تهیونگ: کوک زبونتو موش خورده
کوک: نه اینجاس ببین چقد درازه
ا.ت:....:/
جیمین:.......:/
کوک: چیه منحرفا
ا.ت: چرا میگی دراز بگو بزرگ اونم یه معنی دیگه داره هیچی نگی بهتره
تهیونگ و جیمین زدن زیر خنده ولی منو کوک خندمون نمیومد
جیمین: چرا شما دوتا نمیخندید
ا.ت: بریم سر اصل مطلب
تهیونگ: خب
تهیونگ: یونگی میخواد پول های کوک رو بکشه بالا واسه همین به ا.ت نیاز داریم ا.ت.......................
کوک: عالیه
جیمین: اره عالیه
ا.ت: کار های آسون افتاده به شما سه تا کار سخت هم واس من:/
یاح یاح خماری😈
شرط
40 لایک
30 کامنت
شرط ها رو کامل کنید پارت بعد میزارم 😈
۱۰۵.۳k
۰۶ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.