♡flower of evil♡
♡flower of evil♡
part:1
با الارم ساعتم از خواب بیدار شدم ساعت 7:00 بود رفتم دستشویی لباسمو پوشیدم رفتم پایین صبحانه خوردم سویچ ماشین رو برداشتم رفتم سوار ماشین شدم بعد از 10 دقیقه به شرکت رسیدم ماشین رو پارک کردم و رفتم داخل همه صبح بخیر کردن رفتم داخل اتاقم که میا اومد تو
ا.ت: سلام میا جونم خوبی
میا: سلام ا.ت من خوبم تو خوبی
ا.ت: اره بخوبیت
میا: شکر
ا.ت: میا برنامه امروز رو بهم میدی؟
میا: بله
میا: امروز ساعت 1:30 با خانم وول قرار کاری داری ساعت 3:00 با آقای کو چانک سو باید قرار داد امضا کنی و یه پروژه هم داری که باید تمومش
ا.ت: آخیش فقط امروز فردا شرکت رو به تو میدم از فردا تو رئیس این شرکتی
میا: چ باشه:/
کل کار ها رو انجام دادم ساعت 7:30 بود سوار ماشین شدم و رفتم خونه یه دوش 10 دقیقه ای گرفتم لباس راحتی پوشیدم رفتم شام خوردم خیلی خوابم میومد رفتم دستشویی مسواک زدم اومدم بیرون خودمو پرت کردم رو تخت یکم با گوشیم ور رفتم بعدش خوابیدم
ساعت7:00 بود که بیدار شدم رفتم دستشویی لباسمو پوشیدم رفتم پایین صبحانه خوردم رفتم سوار ماشین شدم رسیدم شرکت
ا.ت: همتون جمع شید بچه ها
ا.ت: امروز میخام یه خبر مهمی بهتون بدم
همه: بگید خانم
ا.ت: میا میشه بیای پیش من
میا: باشه:/
ا.ت: با توجه به اینکه میا کارمند نمونه و بهترین هم کارم بوده
همه: بگید لطفا
ا.ت: اون از امروز رئیس این شرکت
همه: خانم چرا خودتون میرید
ا.ت: من خیلی کار کردم و دیگه نمیتونم واسه همین تمام کار های شرکت رو به میا میسپارم
میا: خیلی دوست دارم
ا.ت: منم همینطور
ا.ت: خب من دیگه برم خدانگهدار همگی
رفتم سوار ماشین شدم رسیدم خونه رفتم لباسامو عوض کردم رفتم بیرون پیاده رفتم به یه کافه
گارسون: سلام خانم چی میخواید
ا.ت: یه شیر موز لطفا
گارسون: الان براتون میارم:/
گارسون: بفرمایید
ا.ت: ممنون
شیر موزم رو خوردم رفتم حساب کردم سرم تو گوشی بود که یهو خوردم به یه آقا جذاب و خوشتیپ بود محوش شده بودم که یهو به خودم اومدم
ا.ت: ببخشید
آقا: خواهش میکنم خانم کوچولو
ا.ت: چرا بهم گفتی خانم کوچولو
آقا: چون عشقم میکشه
ا.ت:*غر الکی
آقا: راستی اسمت چیه؟
ا.ت: من یانگ ا.ت هستم و شما
آقا: من جئون جونگ کوک هستم
ا.ت: خوشبختم
کوک: هم چنین
*ویو کوک*
داشتم میرفتم خونه که یه دختر بهم بر خورد کرد انقدر خوشکل و کیوت بود که محوش شده بودم بعد از کلی حرف ازش پرسیدم اسمت چیه گفت یانگ ا.ت تصمیم گرفتم ببرمش پیش خودم تا دم در خونش دنبالش بودم وقتی رسید به خونش به بادیگارد هام گفتم برن بیارنش
ا.ت: چیکار میکنید ولم کنید عوضیا(واقعا که اگه بدونی کوکی چه آدم خوبیه:/)
بادیگارد ها:___
ا.ت: مث اینکه کر شدید:/
یه دستمال گرفتن جلو دهنم که بیهوش شدم وقتی به هوش اومدم تو بغل یکی بودم اون.....اون جونگ کوک بود
ا.ت: جیغغغغغع
کوک: چیشده*خواب آلود
ا.ت: من تو خونه تو چیکار میکنم ولم کن
کوک: نخیر خانومی تو پیش خودم میمونی
ا.ت: نمیخام پیشت باشم ولم کن*غر الکی
کوک: نخیر کارت دارم*خنده شیطانی
ا.ت: نع من اینکارو نمیکنم
کوک: چرا باید بکنی
ا.ت: نع
کوک: پس به زور میکنمت
ا.ت:نهههههه(توبه استغفرالله)
کوک بهم نزدیک شد لبمو بوسید منم خشکم زده بود
ا.ت: ا... الان چیکار کردی
کوک:___
لباس منو خودشو در آورد(عی بابا این دختر عموم میگه اینارو بنویس جذاب تر شه:/)
دیکشو کرد توم درد داشتم............(بقیشو خودتون میدونید:////)
بعدش رفتم حموم یکی از لباس های خودشو بهم داد چون بزرگ بود لازم نبود شلوار بپوشم بعد از من خودش رفت حموم اون از حموم بیرون اومد من داشتم موهامو خشک میکردم
ا.ت: حولت کو*خنده
کوک: نخند یادم رفت
ا.ت:*خنده
لباساشو عوض کرد
ا.ت: نمیخام پیش تو بخوابم
کوک: اتاق دیگه ای اینحا نیس متاسفانه
ا.ت: تو این خونه که عین کاخ سفید یه اتاق پیدا نمیشه
کوک: هیچ کدوم ازین اتاق ها آماده نیس پس مجبوری اینجا بخوابی
ا.ت: باشه ولی رو کاناپه میخابم
کوک: خودانی
یه پتو بالش برداشتم و رفتم رو کاناپه خوابیدم
فردا صبح
اگه دوست دارید پارت های دیگش رو هم مینویسم❤
part:1
با الارم ساعتم از خواب بیدار شدم ساعت 7:00 بود رفتم دستشویی لباسمو پوشیدم رفتم پایین صبحانه خوردم سویچ ماشین رو برداشتم رفتم سوار ماشین شدم بعد از 10 دقیقه به شرکت رسیدم ماشین رو پارک کردم و رفتم داخل همه صبح بخیر کردن رفتم داخل اتاقم که میا اومد تو
ا.ت: سلام میا جونم خوبی
میا: سلام ا.ت من خوبم تو خوبی
ا.ت: اره بخوبیت
میا: شکر
ا.ت: میا برنامه امروز رو بهم میدی؟
میا: بله
میا: امروز ساعت 1:30 با خانم وول قرار کاری داری ساعت 3:00 با آقای کو چانک سو باید قرار داد امضا کنی و یه پروژه هم داری که باید تمومش
ا.ت: آخیش فقط امروز فردا شرکت رو به تو میدم از فردا تو رئیس این شرکتی
میا: چ باشه:/
کل کار ها رو انجام دادم ساعت 7:30 بود سوار ماشین شدم و رفتم خونه یه دوش 10 دقیقه ای گرفتم لباس راحتی پوشیدم رفتم شام خوردم خیلی خوابم میومد رفتم دستشویی مسواک زدم اومدم بیرون خودمو پرت کردم رو تخت یکم با گوشیم ور رفتم بعدش خوابیدم
ساعت7:00 بود که بیدار شدم رفتم دستشویی لباسمو پوشیدم رفتم پایین صبحانه خوردم رفتم سوار ماشین شدم رسیدم شرکت
ا.ت: همتون جمع شید بچه ها
ا.ت: امروز میخام یه خبر مهمی بهتون بدم
همه: بگید خانم
ا.ت: میا میشه بیای پیش من
میا: باشه:/
ا.ت: با توجه به اینکه میا کارمند نمونه و بهترین هم کارم بوده
همه: بگید لطفا
ا.ت: اون از امروز رئیس این شرکت
همه: خانم چرا خودتون میرید
ا.ت: من خیلی کار کردم و دیگه نمیتونم واسه همین تمام کار های شرکت رو به میا میسپارم
میا: خیلی دوست دارم
ا.ت: منم همینطور
ا.ت: خب من دیگه برم خدانگهدار همگی
رفتم سوار ماشین شدم رسیدم خونه رفتم لباسامو عوض کردم رفتم بیرون پیاده رفتم به یه کافه
گارسون: سلام خانم چی میخواید
ا.ت: یه شیر موز لطفا
گارسون: الان براتون میارم:/
گارسون: بفرمایید
ا.ت: ممنون
شیر موزم رو خوردم رفتم حساب کردم سرم تو گوشی بود که یهو خوردم به یه آقا جذاب و خوشتیپ بود محوش شده بودم که یهو به خودم اومدم
ا.ت: ببخشید
آقا: خواهش میکنم خانم کوچولو
ا.ت: چرا بهم گفتی خانم کوچولو
آقا: چون عشقم میکشه
ا.ت:*غر الکی
آقا: راستی اسمت چیه؟
ا.ت: من یانگ ا.ت هستم و شما
آقا: من جئون جونگ کوک هستم
ا.ت: خوشبختم
کوک: هم چنین
*ویو کوک*
داشتم میرفتم خونه که یه دختر بهم بر خورد کرد انقدر خوشکل و کیوت بود که محوش شده بودم بعد از کلی حرف ازش پرسیدم اسمت چیه گفت یانگ ا.ت تصمیم گرفتم ببرمش پیش خودم تا دم در خونش دنبالش بودم وقتی رسید به خونش به بادیگارد هام گفتم برن بیارنش
ا.ت: چیکار میکنید ولم کنید عوضیا(واقعا که اگه بدونی کوکی چه آدم خوبیه:/)
بادیگارد ها:___
ا.ت: مث اینکه کر شدید:/
یه دستمال گرفتن جلو دهنم که بیهوش شدم وقتی به هوش اومدم تو بغل یکی بودم اون.....اون جونگ کوک بود
ا.ت: جیغغغغغع
کوک: چیشده*خواب آلود
ا.ت: من تو خونه تو چیکار میکنم ولم کن
کوک: نخیر خانومی تو پیش خودم میمونی
ا.ت: نمیخام پیشت باشم ولم کن*غر الکی
کوک: نخیر کارت دارم*خنده شیطانی
ا.ت: نع من اینکارو نمیکنم
کوک: چرا باید بکنی
ا.ت: نع
کوک: پس به زور میکنمت
ا.ت:نهههههه(توبه استغفرالله)
کوک بهم نزدیک شد لبمو بوسید منم خشکم زده بود
ا.ت: ا... الان چیکار کردی
کوک:___
لباس منو خودشو در آورد(عی بابا این دختر عموم میگه اینارو بنویس جذاب تر شه:/)
دیکشو کرد توم درد داشتم............(بقیشو خودتون میدونید:////)
بعدش رفتم حموم یکی از لباس های خودشو بهم داد چون بزرگ بود لازم نبود شلوار بپوشم بعد از من خودش رفت حموم اون از حموم بیرون اومد من داشتم موهامو خشک میکردم
ا.ت: حولت کو*خنده
کوک: نخند یادم رفت
ا.ت:*خنده
لباساشو عوض کرد
ا.ت: نمیخام پیش تو بخوابم
کوک: اتاق دیگه ای اینحا نیس متاسفانه
ا.ت: تو این خونه که عین کاخ سفید یه اتاق پیدا نمیشه
کوک: هیچ کدوم ازین اتاق ها آماده نیس پس مجبوری اینجا بخوابی
ا.ت: باشه ولی رو کاناپه میخابم
کوک: خودانی
یه پتو بالش برداشتم و رفتم رو کاناپه خوابیدم
فردا صبح
اگه دوست دارید پارت های دیگش رو هم مینویسم❤
۸۳.۳k
۰۶ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.