عشق ممنوع!(25)
ببین ایسول!ااین موضوع به من ربطی نداره.همونطور که گفتی خودت اخراج میشی و هیچ ضرری من نمی بینم پس بذار یه چیزی بهت بگم و دیگه درموردش باهات حرف نزنم.یه دور دیگه پیاما رو بخون!اون میگه نمی خواد زنش کار کنه.اون نمی خواد تو موفق بشی.نمی خواد دنبال چیزی که دوسش داری بری.چجوری فکر میکنی دوست داره؟!اگه دوست داشت اینا رو نمی گفت!ته این داستان رو اگه ادامه بدی بهت میگم.تو اخراج میشی و اون میره با یکی دیگه.خیلی راحت فراموشت میکنه.حتی ممکنه با یه بچه ولت کنه!خودت منظورم رو میدونی!ولی اگه بخوای تمومش کنی من می دونم چی کار کنم.فقط بهم بگو می خوای این داستان رو تموم کنی یانه؟!تا فردا برای انتخاب وقت داری!
و رفتم توی اتاقم تا بخوابم.تنها امیدم به خدائه که فردا کمکم کنه!
"خدایا خودت کمکم کن!"
و خوابیدم.
و رفتم توی اتاقم تا بخوابم.تنها امیدم به خدائه که فردا کمکم کنه!
"خدایا خودت کمکم کن!"
و خوابیدم.
۱۱.۹k
۰۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.