ات به همه نگاه میکند چطور باید توضیح بدهد قلبش هنوز تن

ات به همه نگاه می‌کند. چطور باید توضیح بدهد؟ قلبش هنوز تند می‌زند و دست‌هایش را بی‌اختیار در هم قفل کرده است. قبل از اینکه بتواند دهان باز کند، یکی از آنها سکوت را می‌شکند.
نامجون: خب، می‌شنویم. چطور شد که یهو سر از ماشین ما درآوردی؟
جیمین: احتمالاً مثل بقیه فن‌ها سعی کرده نزدیک بشه و بعد خودش رو انداخت تو ماشین.
تههیونگ: محافظا کجا بودن؟
شوگا: معلومه که حواسشون نبوده، وگرنه این اتفاق نمی‌افتاد.
هوبی: بیاید بهش فرصت بدیم حرف بزنه. شاید واقعاً تقصیری نداشته.
ات نفس عمیقی می‌کشد و بالاخره زبان باز می‌کند. "من فقط داشتم از کنار جمعیت رد می‌شدم که یه نفر از پشت منو هل داد. قبل از اینکه بفهمم چی شد، در بسته شد و من تو ماشین بودم!"
جین: هوم... یعنی کسی عمداً تو رو هل داد؟
کوکی: شاید یکی می‌خواست جاشو بگیره، ولی اشتباهی تو رو انداخت تو!
تههیونگ: این دیگه از اون داستاناس! انگار یه صحنه از یه فیلم هیجانیه.
جیمین: مهم اینه که حالا باید چیکار کنیم؟ نمی‌تونیم همینطوری ولش کنیم بره.
شوگا: خب، یه راه اینه که صبر کنیم جمعیت کم بشه، بعد یواشکی بفرستیمش بیرون.
کوکی: یا اینکه یه ماسک و یه کلاه بهش بدیم و تظاهر کنیم که یکی از ماست!
هوبی: وای، این عالیه! می‌تونیم بازی "عضو هشتم بی‌تی‌اس" رو شروع کنیم!
نامجون: (آهی می‌کشد) خیلی جدی بگم، نباید این موضوع رسانه‌ای بشه. اگه حتی یه نفر دیده باشه که یه غریبه تو ماشین ما بوده، شایعات تمومی ندارن.
جین: پس باید یه نقشه بکشیم. ولی قبلش، فکر کنم باید یه چیزی بخوره. مشخصه که حسابی ترسیده.
ات که هنوز از شدت اتفاقات سرگیجه دارد، فقط نگاهشان می‌کند. یعنی واقعاً قرار است مدتی با آنها بماند؟!
دیدگاه ها (۰)

جیمین: من هنوز قانع نشدم. از کجا بدونیم که واقعاً اتفاقی افت...

ات هنوز از بحث قبلی کمی ناراحت است، اما تصمیم می‌گیرد فعلاً ...

ات هنوز باورش نمی‌شود که در ماشین بی‌تی‌اس افتاده است. قلبش ...

ات در حال قدم زدن در فرودگاه بود که جمعیت زیادی را دیدید. نز...

لایو ویورس جین:🐹🐹 اگه یکی از اعضای ما بگه «این مشکل هست» یه ...

واقعا باید یه اتاق فکری ! تشکیل بشه که بشینن فکر کنن که ما چ...

عشق مافیاییp2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط