اغوش استاد🌙
#اغوش_استاد🌙
#پارت_70
حرفایی که بابی رحمی هربار بهش زده بودم ازیادم نمی رفت...گریه های مظلومانش...چرا حس میکنم واقعا فرق داری پناه؟
میشه فرقی نداشته باشی؟میترسم از چیزی که رضا گفت.
باتکون خوردن پلکاش لبخندی رولبام شکل گرفت واروم صداش زدم:
_پناه...صدام ومیشنوی؟
چشماش وبازکردوگیچ بهم نگاه کردواروم زمزمه کر..
_دکتر
_خوبی؟
_من...چیشده؟
_چیزی نیست استراحت کن میرم بگم دکتر بیاد
بلندشدم ورفتم سمت پذیرایی وگفتم:
_دکترمهراد...بیابیدارشد
بلندشدن واومدن سمت اتاق رضا کنارم زد ورفت داخل اتاق وکنارش نشست وخم شد وبانگرانی گفت..🥺🫀
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پارت_70
حرفایی که بابی رحمی هربار بهش زده بودم ازیادم نمی رفت...گریه های مظلومانش...چرا حس میکنم واقعا فرق داری پناه؟
میشه فرقی نداشته باشی؟میترسم از چیزی که رضا گفت.
باتکون خوردن پلکاش لبخندی رولبام شکل گرفت واروم صداش زدم:
_پناه...صدام ومیشنوی؟
چشماش وبازکردوگیچ بهم نگاه کردواروم زمزمه کر..
_دکتر
_خوبی؟
_من...چیشده؟
_چیزی نیست استراحت کن میرم بگم دکتر بیاد
بلندشدم ورفتم سمت پذیرایی وگفتم:
_دکترمهراد...بیابیدارشد
بلندشدن واومدن سمت اتاق رضا کنارم زد ورفت داخل اتاق وکنارش نشست وخم شد وبانگرانی گفت..🥺🫀
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۱.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.