تو درون من
تو درون من
پارت یازدهم
کوک هم دوید دنبال ات
تا وقتی بالاخره توسنت پتو رو که مثل شنل دور ات بود رو بگیره
وقتی اون رو گرفت ات با مغزززز رفت تو زمین🤣
ات:یااااا این منصفانه نیست🤨
کوک:ولی بالاخره گرفتمت🤣🤣
بیا بغلم
کوک ات رو تو بغلش گرفت و اروم گفت
کوک:منم عاشقتم
ات هم بلافاصله از بغلش در اومد و گفت
ات:تو گفتی نشنیدی!
کوک:ببخشیدد
میخواستم دوباره تکرارش کنی
میشه؟
ات:نه نمیشه
کوک:🥺🥺
ات:خو خجالت میکشم
کوک:🥺🥺
ات:اخییی چقد کیوتی
کوک:🥺🥺
ات:باشه تو بردی
خیلی خیلی خیلی عاشقتم
ات این رو گفت و بعدش دست به سینه روشو کرد اونور
لپاش خیلی کیوت بود و یه اخم بزرگ هم کرده بود
کوک:😁😁
ات؟
گشنمه
ات بالاخره از اون حالت کیوت در اومد و رفت تو آشپز خونه
کوک هم دنبالش رفت و نشست روی صندلی تا به فرشته زندگیش زل بزنه
نیم ساعت گذشته ود و غذا تقریبا آماده بود
ات:بهم زل نزن
کوک پاشد و رفت و ات رو برگردوند سمت خودشو لبش.و چسبوند به ل.ب ات
وحشیانه م.ک میزد
متوجه شد که ات داره نفس کم میاره پس لحظه ای برای نفس گرفتن ازش جدا شد و گفت
کوک:وقتی میگم گشنمه یعنی گشنمه(دیپ و خیلیییییی ژذاب)
و دوباره شروع کرد و بعد ۲ مین بالا خه رهاش کرد
ات:درد داشت(عصبی و جدی)
کوک هم به طور کیوتی گفت:ببخشید😁
ات:دفعه بعد اجازه بگیر
بشین غذا امادست(جدی)
نشستن غذاشون رو خوردن و تصمیم گرفتن برن بخوابن
ساعت تقریبا ۱۲ و نیم بود و هنوز خوابشون نبرده بود
تو بغل همدیگه بودن
تنها جایی که جفتشون آرامش داشتن
وقتی بغل هم بودن انگار رو ابرا سیر میکردن
یه جایی رو تصور کنید که هرچی میخواید هست
انگار بردنتون بهشت
دقیقا همینطور
اونا عاشق هم بودن
پیش هم خوشحال بودن اما آیا دنیا با این موضوع مشکلی نداره؟
داره؟
این آرامش قبل توفانه؟
یا فقط قراره از این به بعد همچی خوب پیش بره؟
اگه از من بپرسن
میگم که
خدا عدالت رو دوست نداره
همه حق دارن که خوشحال باشن
همه حق دارن که آرامش داشته باشن
وقتی کسی تلاش میکنه و کلی سختی میکشه
حقشه که یکم هم طمع آرامش رو بچشه
این عدالته
اما همونطور که گفتم
خدا عدالت رو دوست نداره
اون شب به خوبی و خوشی گذشت اما فرداش چی؟
نویسنده ویو
صبح شده بود
کوک زودتر بیدار شده بود و داشت به ستارش نگاه میکرد
جوری بهش زل زده بود انگار که داشت ستایشش میکرد
اون هیچ وقت از زل زدن به اون فرشته خسته نمیشد
تصمیم گرفت بیدار کنه
آروم میگفت
کوک:فرشته کوچولو؟
ماه من؟
خانم خونه؟
بیدار نمیشی همه کسم؟
قلب منو دزدیدی حالا گرفتی خوابیدی؟
بیدار شو قشنگ ترینم
پرنسس ات؟
ماه کوچولو؟
پارت یازدهم
کوک هم دوید دنبال ات
تا وقتی بالاخره توسنت پتو رو که مثل شنل دور ات بود رو بگیره
وقتی اون رو گرفت ات با مغزززز رفت تو زمین🤣
ات:یااااا این منصفانه نیست🤨
کوک:ولی بالاخره گرفتمت🤣🤣
بیا بغلم
کوک ات رو تو بغلش گرفت و اروم گفت
کوک:منم عاشقتم
ات هم بلافاصله از بغلش در اومد و گفت
ات:تو گفتی نشنیدی!
کوک:ببخشیدد
میخواستم دوباره تکرارش کنی
میشه؟
ات:نه نمیشه
کوک:🥺🥺
ات:خو خجالت میکشم
کوک:🥺🥺
ات:اخییی چقد کیوتی
کوک:🥺🥺
ات:باشه تو بردی
خیلی خیلی خیلی عاشقتم
ات این رو گفت و بعدش دست به سینه روشو کرد اونور
لپاش خیلی کیوت بود و یه اخم بزرگ هم کرده بود
کوک:😁😁
ات؟
گشنمه
ات بالاخره از اون حالت کیوت در اومد و رفت تو آشپز خونه
کوک هم دنبالش رفت و نشست روی صندلی تا به فرشته زندگیش زل بزنه
نیم ساعت گذشته ود و غذا تقریبا آماده بود
ات:بهم زل نزن
کوک پاشد و رفت و ات رو برگردوند سمت خودشو لبش.و چسبوند به ل.ب ات
وحشیانه م.ک میزد
متوجه شد که ات داره نفس کم میاره پس لحظه ای برای نفس گرفتن ازش جدا شد و گفت
کوک:وقتی میگم گشنمه یعنی گشنمه(دیپ و خیلیییییی ژذاب)
و دوباره شروع کرد و بعد ۲ مین بالا خه رهاش کرد
ات:درد داشت(عصبی و جدی)
کوک هم به طور کیوتی گفت:ببخشید😁
ات:دفعه بعد اجازه بگیر
بشین غذا امادست(جدی)
نشستن غذاشون رو خوردن و تصمیم گرفتن برن بخوابن
ساعت تقریبا ۱۲ و نیم بود و هنوز خوابشون نبرده بود
تو بغل همدیگه بودن
تنها جایی که جفتشون آرامش داشتن
وقتی بغل هم بودن انگار رو ابرا سیر میکردن
یه جایی رو تصور کنید که هرچی میخواید هست
انگار بردنتون بهشت
دقیقا همینطور
اونا عاشق هم بودن
پیش هم خوشحال بودن اما آیا دنیا با این موضوع مشکلی نداره؟
داره؟
این آرامش قبل توفانه؟
یا فقط قراره از این به بعد همچی خوب پیش بره؟
اگه از من بپرسن
میگم که
خدا عدالت رو دوست نداره
همه حق دارن که خوشحال باشن
همه حق دارن که آرامش داشته باشن
وقتی کسی تلاش میکنه و کلی سختی میکشه
حقشه که یکم هم طمع آرامش رو بچشه
این عدالته
اما همونطور که گفتم
خدا عدالت رو دوست نداره
اون شب به خوبی و خوشی گذشت اما فرداش چی؟
نویسنده ویو
صبح شده بود
کوک زودتر بیدار شده بود و داشت به ستارش نگاه میکرد
جوری بهش زل زده بود انگار که داشت ستایشش میکرد
اون هیچ وقت از زل زدن به اون فرشته خسته نمیشد
تصمیم گرفت بیدار کنه
آروم میگفت
کوک:فرشته کوچولو؟
ماه من؟
خانم خونه؟
بیدار نمیشی همه کسم؟
قلب منو دزدیدی حالا گرفتی خوابیدی؟
بیدار شو قشنگ ترینم
پرنسس ات؟
ماه کوچولو؟
۶.۱k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.