تو درون من
تو درون من
پارت دهم
جونگ کوک ات رو گذاشته بود رو تخت و بهش زل زده بود
کوک:خیلی کیوته🥺🤧
ات کم کم داشت بیدار میشد
تو خواب و بیداری و با چشمای بسته گفت
ات:یااا کوک بهم زل نزن
کوک:آخه خیلی کیوتی
که ات چشماشو باز کرد و سرشو یکم بالا آورد
ات:خیلی راحت حرفتو میزنیاا
کوک:چی فکر کردی مثل توعم با کلی خجالت حرف بزنم؟
ات:🤨😮💨🙄🥱
کوک همینطور زل زده بود بهش
ات:باشه باشه بیدار شدم
کوک:افریننن(کیوت)
کوک رفت بغل ات و پرسید
کوک:ات؟
ات:جانم؟!
کوک:دوسم داری؟
ات:یااا
کوک:داری؟
ات:🥵🥵😳
کوک:نداری؟
ات:یااااا بس کن
کوک:هی هی😆😁😆
وقتی خجالت میکشی خیلی کیوتی
ولی بگووووو
ات:نمیگممممم
کوک:بگووووووو
ات:نمیگممممم
کوک:بگوووووو
ات:عاشقتم(سریع و با خجالت)
ات سریع رفت زیر تو خودشو قایم کرد
کوک:😳😳😳
کوک:جون من یه بار دیگه بگو
ات:نوموخوام(کیوت)
کوک:تولوخداا
ات:نوچ(کیوت)
کوک:نشنیدم آخه
ات:مشکل خودته
کوک:یااا ات
پارت دهم
جونگ کوک ات رو گذاشته بود رو تخت و بهش زل زده بود
کوک:خیلی کیوته🥺🤧
ات کم کم داشت بیدار میشد
تو خواب و بیداری و با چشمای بسته گفت
ات:یااا کوک بهم زل نزن
کوک:آخه خیلی کیوتی
که ات چشماشو باز کرد و سرشو یکم بالا آورد
ات:خیلی راحت حرفتو میزنیاا
کوک:چی فکر کردی مثل توعم با کلی خجالت حرف بزنم؟
ات:🤨😮💨🙄🥱
کوک همینطور زل زده بود بهش
ات:باشه باشه بیدار شدم
کوک:افریننن(کیوت)
کوک رفت بغل ات و پرسید
کوک:ات؟
ات:جانم؟!
کوک:دوسم داری؟
ات:یااا
کوک:داری؟
ات:🥵🥵😳
کوک:نداری؟
ات:یااااا بس کن
کوک:هی هی😆😁😆
وقتی خجالت میکشی خیلی کیوتی
ولی بگووووو
ات:نمیگممممم
کوک:بگووووووو
ات:نمیگممممم
کوک:بگوووووو
ات:عاشقتم(سریع و با خجالت)
ات سریع رفت زیر تو خودشو قایم کرد
کوک:😳😳😳
کوک:جون من یه بار دیگه بگو
ات:نوموخوام(کیوت)
کوک:تولوخداا
ات:نوچ(کیوت)
کوک:نشنیدم آخه
ات:مشکل خودته
کوک:یااا ات
۴.۶k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.