Part23
Part23
×عااام… منجیر شما میدونید اعضای کاراموز گروه جدید کجا فعالیت میکنند ?
•بله در حال اموزش تو اتاق دنس طبقه بالا هستن
× ممنونم
رفتم طبقه بالا و از پنجره بزرگ شیشه به داخل نگاه کردم . خیلی خوب انجامش میداد . هر حرکت رو به خوبی از مربی تقلید میکرد کار دخترا هم خوب بود اما نمیتونستم جز اون کس دیگه رو ببینم . در زدم و وارد شد که همه متحیر از کارم نگام میکردن .
× مربی… ببخشید اما میشه چند لحظه با خانم ا/ت صحبت کنم ??
مربی : عاام خب… خب باشه ولی طولش نده خب?
× چشم ممنونم..
((ا/ت))
ضربان قلبم شدت گرفت . یعنی چیکارم داشت ?
با اجازه مربی همراهش از اتاق خارج شدم .
+ چیزی شده ? حتما خیلی مهمه که از وسط تمرین کشوندیم بیرون
× اره خیلی
+گوش میدم
× باید به سوالایی که میپرسم جواب بدی
+ مجبورم?
× اره به جون خودم قسمت میدم چون میدونم هنوز دوسم داری پس جواب بده
+مطمئن باش برام ارزشی نداره (معلومه که داشت اما مجبور بودم به سوالاش جواب بدم )
× .. تا حالا منو تو خوابت دیدی?
+ این ..
× ا/تتتت دیدی یا ندیدیییی?????? (یکم به لحنش قدرت داد )
+ دیدم
×چند بار ?
+ خیلی زیاد نمیتونم عددی بگم
× بخاطر همین چشماتو بستی و رویاهامو ازم گرفتی?? (تو صدام غم خاصی بود که نشون میداد منظوری داره )
× درست از پارسال دیگه نیومدی به خوابم تا همین دیشب ..
+ تو چی میگی?
× ا/تتت من حست میکنم میفهمی ? انگار مدت هاست کنارت بودم و یک بار دیگه تو یه دنیای دیگه کنارت زندگی کردم تو رویاهام ، هیچ وقت چهرتو ندیدم تا همین دیشب که صورت تو جای اون دختر بود . برام مهم نیست که مریضی درمانت میکنم من خوبت میکنم و اگرم نشد باهات میمیرم اما بزار پیشت باشم ، بزار کنار دختری باشم که تو رویام باهاش زندگی کردم
+(اشک از گونه هام سرازیر شد ) تو… از ..از کجا میدونی من……… مریضم ?
× (ماجرای تلفن ته ته به لیسو رو تعریف میکنه )
× میدونم اون حرفا رو برای اینکه ازت بتونم دل بکنم زدی پس انکار نکن ..هنوزم دوسم داری ?
به هق هق افتاده بودم ،
+ فقط تنهام بزار لطفا..
×اما ..
+کوک تروخدااااا
× باشه
و رفت .
کتی: اع ا/ت چرا این بیرون وایسادی ??? دختر داری گریه میکنی ???
+(خودمو جمع و جور کردم ) اااا ...نه نهههه ..سرت چطوره خوبی??
شوگا : مگه نمیدونی منم تو پزشکی مهارت دارم (انگار میخواست جو رو عوض کنه تا حالم بهتر شه )
کتی : بعله بعله اقای سیریش خودش به یه پزشک مغز و اعصاب نیاز داره (پوزخند زد )
و بعدش با نگاه پوکر شوگا روبه رو شد
کتی : خب دیگه برو گفتی کار داری برو دیگه
#loveme°•
×عااام… منجیر شما میدونید اعضای کاراموز گروه جدید کجا فعالیت میکنند ?
•بله در حال اموزش تو اتاق دنس طبقه بالا هستن
× ممنونم
رفتم طبقه بالا و از پنجره بزرگ شیشه به داخل نگاه کردم . خیلی خوب انجامش میداد . هر حرکت رو به خوبی از مربی تقلید میکرد کار دخترا هم خوب بود اما نمیتونستم جز اون کس دیگه رو ببینم . در زدم و وارد شد که همه متحیر از کارم نگام میکردن .
× مربی… ببخشید اما میشه چند لحظه با خانم ا/ت صحبت کنم ??
مربی : عاام خب… خب باشه ولی طولش نده خب?
× چشم ممنونم..
((ا/ت))
ضربان قلبم شدت گرفت . یعنی چیکارم داشت ?
با اجازه مربی همراهش از اتاق خارج شدم .
+ چیزی شده ? حتما خیلی مهمه که از وسط تمرین کشوندیم بیرون
× اره خیلی
+گوش میدم
× باید به سوالایی که میپرسم جواب بدی
+ مجبورم?
× اره به جون خودم قسمت میدم چون میدونم هنوز دوسم داری پس جواب بده
+مطمئن باش برام ارزشی نداره (معلومه که داشت اما مجبور بودم به سوالاش جواب بدم )
× .. تا حالا منو تو خوابت دیدی?
+ این ..
× ا/تتتت دیدی یا ندیدیییی?????? (یکم به لحنش قدرت داد )
+ دیدم
×چند بار ?
+ خیلی زیاد نمیتونم عددی بگم
× بخاطر همین چشماتو بستی و رویاهامو ازم گرفتی?? (تو صدام غم خاصی بود که نشون میداد منظوری داره )
× درست از پارسال دیگه نیومدی به خوابم تا همین دیشب ..
+ تو چی میگی?
× ا/تتت من حست میکنم میفهمی ? انگار مدت هاست کنارت بودم و یک بار دیگه تو یه دنیای دیگه کنارت زندگی کردم تو رویاهام ، هیچ وقت چهرتو ندیدم تا همین دیشب که صورت تو جای اون دختر بود . برام مهم نیست که مریضی درمانت میکنم من خوبت میکنم و اگرم نشد باهات میمیرم اما بزار پیشت باشم ، بزار کنار دختری باشم که تو رویام باهاش زندگی کردم
+(اشک از گونه هام سرازیر شد ) تو… از ..از کجا میدونی من……… مریضم ?
× (ماجرای تلفن ته ته به لیسو رو تعریف میکنه )
× میدونم اون حرفا رو برای اینکه ازت بتونم دل بکنم زدی پس انکار نکن ..هنوزم دوسم داری ?
به هق هق افتاده بودم ،
+ فقط تنهام بزار لطفا..
×اما ..
+کوک تروخدااااا
× باشه
و رفت .
کتی: اع ا/ت چرا این بیرون وایسادی ??? دختر داری گریه میکنی ???
+(خودمو جمع و جور کردم ) اااا ...نه نهههه ..سرت چطوره خوبی??
شوگا : مگه نمیدونی منم تو پزشکی مهارت دارم (انگار میخواست جو رو عوض کنه تا حالم بهتر شه )
کتی : بعله بعله اقای سیریش خودش به یه پزشک مغز و اعصاب نیاز داره (پوزخند زد )
و بعدش با نگاه پوکر شوگا روبه رو شد
کتی : خب دیگه برو گفتی کار داری برو دیگه
#loveme°•
۱۰.۰k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.