♡pt: ♡¹³
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت: تهیونگ بیرم بیرون دیگه خوبم
تهیونگ: باشه بیبی
تهیونگ میخوای من برم بیرون تو حموم کنی
ا/ت: باشه ممنون میشم
تهیونگ: رسمی حرف نزن بیبی
ا/ت: عادتمه
تهیونگ: امم پس وقتی فحش میدی چی
ا/ت: من کس فحش دادم
تهیونگ: اینو به کسی بگو که خر باشه
ا/ت:«با لحن خنده و ترس» خب شاید
تهیونگ: عه بیشعور«خنده»
ا/ت: هههه خب برو دیگه
تهیونگ: چشم بیبی
«رفت»
ا/ت ویو:
رفت منم نشستم حموم کردم نوک سینه هام زده بود بیرون اوفف الان باید سوتیین ببندم شت وگرنه از زیر لباس معلوم میشه
خلاصه رفتم دیگه...... موهامو داشتم خشک میکردم که یکی در زد با احترام اومد تو کیه؟
نامجون: سلام بر زن داداش
ا/ت: سلام خوبی
نامجون: خ.. خوبم
ا/ت: چیزی شده
نامجون: روم نمیشه... ولش راستی رفتی حموم؟
ا/ت: مگه میشه من خواسته شما بچها هارو نفهمم
«یقه لباسش رو زد پایین و کمی گردنش رو کج کرد»
نامجون: خیلی متا
ا/ت ویو:
چقدر خجالتیه سرش رو خودم توی گردنم جا دادم و صداش خفه شد
ا/ت: باید مجبورت کنم!!
نامجون: مرسی
نامجون ویو:
یکم ترقوه هاش رو با دست مالش دادم که سر شه بعد نیشام رو تو گردنش فرو کردم
ا/ت: هه دردش کمتره
نامجون:«زبونش رو روی لب خونیش کشید»
خب چونکه باید سر کرد
ا/ت: مگر اینکه فقط تو اینکارو کنی
نامجون: ههه بهشون تذکر میدم
ا/ت: ههه ممنون هیونگی
نامجون: راستی تهیونگ گفت بری پایین واسه غذا
یکم غذا بخور جون بگیری
ا/ت: ههه حتما انجام میگیرد سرورم
نامجون: نمکدون
ا/ت: نمکریز
نامجون: حاضر جوابی هات شکنندست
ا/ت:«خنده» هه اوکی سعی میکنم نشکنی
«۳بار با انگشتر به در کوبید»
نامجون: کیه؟
جیمین: نامی بیا پایین دیگه
نامجون: باش
ا/ت: راستی نامجون چرا بیهوش نشدم
نامجون: مگه تو ادم عادی هستی
ا/ت: اوه اره یادم اومد غیر عادیم
نامجون: خب بریم پایین
ا/ت: بریم داداشی
«باهم رفتن پایین خیلی باهم صمیمی رفتار میکردن»
نویسنده: ببخشید اگه کم بود فردا امتحان دارم
«پایان»«برای پارت های بیشتر حمایت فراموش نشه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت: تهیونگ بیرم بیرون دیگه خوبم
تهیونگ: باشه بیبی
تهیونگ میخوای من برم بیرون تو حموم کنی
ا/ت: باشه ممنون میشم
تهیونگ: رسمی حرف نزن بیبی
ا/ت: عادتمه
تهیونگ: امم پس وقتی فحش میدی چی
ا/ت: من کس فحش دادم
تهیونگ: اینو به کسی بگو که خر باشه
ا/ت:«با لحن خنده و ترس» خب شاید
تهیونگ: عه بیشعور«خنده»
ا/ت: هههه خب برو دیگه
تهیونگ: چشم بیبی
«رفت»
ا/ت ویو:
رفت منم نشستم حموم کردم نوک سینه هام زده بود بیرون اوفف الان باید سوتیین ببندم شت وگرنه از زیر لباس معلوم میشه
خلاصه رفتم دیگه...... موهامو داشتم خشک میکردم که یکی در زد با احترام اومد تو کیه؟
نامجون: سلام بر زن داداش
ا/ت: سلام خوبی
نامجون: خ.. خوبم
ا/ت: چیزی شده
نامجون: روم نمیشه... ولش راستی رفتی حموم؟
ا/ت: مگه میشه من خواسته شما بچها هارو نفهمم
«یقه لباسش رو زد پایین و کمی گردنش رو کج کرد»
نامجون: خیلی متا
ا/ت ویو:
چقدر خجالتیه سرش رو خودم توی گردنم جا دادم و صداش خفه شد
ا/ت: باید مجبورت کنم!!
نامجون: مرسی
نامجون ویو:
یکم ترقوه هاش رو با دست مالش دادم که سر شه بعد نیشام رو تو گردنش فرو کردم
ا/ت: هه دردش کمتره
نامجون:«زبونش رو روی لب خونیش کشید»
خب چونکه باید سر کرد
ا/ت: مگر اینکه فقط تو اینکارو کنی
نامجون: ههه بهشون تذکر میدم
ا/ت: ههه ممنون هیونگی
نامجون: راستی تهیونگ گفت بری پایین واسه غذا
یکم غذا بخور جون بگیری
ا/ت: ههه حتما انجام میگیرد سرورم
نامجون: نمکدون
ا/ت: نمکریز
نامجون: حاضر جوابی هات شکنندست
ا/ت:«خنده» هه اوکی سعی میکنم نشکنی
«۳بار با انگشتر به در کوبید»
نامجون: کیه؟
جیمین: نامی بیا پایین دیگه
نامجون: باش
ا/ت: راستی نامجون چرا بیهوش نشدم
نامجون: مگه تو ادم عادی هستی
ا/ت: اوه اره یادم اومد غیر عادیم
نامجون: خب بریم پایین
ا/ت: بریم داداشی
«باهم رفتن پایین خیلی باهم صمیمی رفتار میکردن»
نویسنده: ببخشید اگه کم بود فردا امتحان دارم
«پایان»«برای پارت های بیشتر حمایت فراموش نشه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۹۴.۴k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.