𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝐏𝐚𝐫𝐭:⁷²
(صبح)
+″با سر درد خیلی بدی بیدار شدم که دیدم بورا جلوم نشسته وقتی فهمید بیدارم پرید بغلم″
×ا.ت! جونگ کوک همچی رو برام تعریف کرد! اون لعنتی فرار کرد نه؟
+میاد مطمئنم میاد...ولی راجب گذشته ام درسته؟
×درسته ا.ت متاسفم که زود تر بهت نگفتیم!
+بلاخره که فهمیدم!(کلافه)
×راستی بیا پایین مهمان داری(لبخند)
+مهمان؟
×اره دست و روتو بشور و بیا!
..................
-″ا.ت! اون زیادی خاصه نه تنها قدرتش بلکه برای منم خاصه من قسم خوردم بعد از اون هیچ وقت عاشق نشم اما...ا.ت...اون دختر فرق داره اینکه بخاطرش ناخواسته زانو بزنم...اون فرق داره....اگه یه درصد از علاقه ایی که بهش دارم باخبر بشه براش بد میشه! اسیب میبینه...نمیتونم بزارم اسباب بازی دست جانگ شیک باشه....برای اینکه حالو هواش عوض بشه به یون هو گفتم به مادر و خواهرشو بیاره الان همه چیز رو شده″
+″وقتی گفت مهمان تعجب کردم! یه لباس ساده پوشیدم و رفتم پایین، از اونچه که دیدم حیرت زده شدم ....نمیدونستم که چقدرررر خوشحالم″
+مامانننن...امااااا(بغلشون کرد)
م.ت:عزیز دلمممم .... دلم برات یه ذره شده بود
....................
(یک ساعت بعد)
م.ت:(جریانو تعریف کرد) از اون موقع یه وردی داشتم که مال فراموشی بود اونو روت خوندم و هرچیزی توی اون دنیا بود رو فراموش کردی
بچها جدی حس میکنم خیلی داره چرت میشه لطفاً نظرتون راجب فیک رو بهم تو کامنتا بگید من اکثرا شرط برای کامنتا رو زیاد میزارم چون میخوام نظرتون راجب فیک رو بدونم ممنونم که باهام همکاری میکند خیلییی دوستتون دارم بازم میگم نظرتونو حتما بگید که کجاش بد بود یا کجاش خوب!
بازم شرمنده دیر گذاشتم
....
شرط:
۵۰کامنت
۵۰لایک
𝐏𝐚𝐫𝐭:⁷²
(صبح)
+″با سر درد خیلی بدی بیدار شدم که دیدم بورا جلوم نشسته وقتی فهمید بیدارم پرید بغلم″
×ا.ت! جونگ کوک همچی رو برام تعریف کرد! اون لعنتی فرار کرد نه؟
+میاد مطمئنم میاد...ولی راجب گذشته ام درسته؟
×درسته ا.ت متاسفم که زود تر بهت نگفتیم!
+بلاخره که فهمیدم!(کلافه)
×راستی بیا پایین مهمان داری(لبخند)
+مهمان؟
×اره دست و روتو بشور و بیا!
..................
-″ا.ت! اون زیادی خاصه نه تنها قدرتش بلکه برای منم خاصه من قسم خوردم بعد از اون هیچ وقت عاشق نشم اما...ا.ت...اون دختر فرق داره اینکه بخاطرش ناخواسته زانو بزنم...اون فرق داره....اگه یه درصد از علاقه ایی که بهش دارم باخبر بشه براش بد میشه! اسیب میبینه...نمیتونم بزارم اسباب بازی دست جانگ شیک باشه....برای اینکه حالو هواش عوض بشه به یون هو گفتم به مادر و خواهرشو بیاره الان همه چیز رو شده″
+″وقتی گفت مهمان تعجب کردم! یه لباس ساده پوشیدم و رفتم پایین، از اونچه که دیدم حیرت زده شدم ....نمیدونستم که چقدرررر خوشحالم″
+مامانننن...امااااا(بغلشون کرد)
م.ت:عزیز دلمممم .... دلم برات یه ذره شده بود
....................
(یک ساعت بعد)
م.ت:(جریانو تعریف کرد) از اون موقع یه وردی داشتم که مال فراموشی بود اونو روت خوندم و هرچیزی توی اون دنیا بود رو فراموش کردی
بچها جدی حس میکنم خیلی داره چرت میشه لطفاً نظرتون راجب فیک رو بهم تو کامنتا بگید من اکثرا شرط برای کامنتا رو زیاد میزارم چون میخوام نظرتون راجب فیک رو بدونم ممنونم که باهام همکاری میکند خیلییی دوستتون دارم بازم میگم نظرتونو حتما بگید که کجاش بد بود یا کجاش خوب!
بازم شرمنده دیر گذاشتم
....
شرط:
۵۰کامنت
۵۰لایک
۷.۲k
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.