Part
Part7
یک تصمیم گرفتم ممکنه که هر وقت بخوام پارت بزارم دوتا بزارم ممکنه
............
ته:مایکل
مایکل:بله قربان
ته :یادته اون دختره سارا بردی خونشون تا لباساش برداره؟
مایکل:بله آقا یادمه
ته :من ببر اونجا
مایکل :باشه
(سوار ماشین شدن رفتن)
سارا: اخیششششش هیچ جا مثل خونه آدم نمیشهعع وای دلم برای تخت ناز و راحتم تنگ شده بودا تخت اونجا چیچی بود سنگ بود
یکهو مامان سارا میاد میخواد بره تو اتاقش زهرش میترکه )
م.س:یا حضرت جومونگعلی دختر اینجا چیکار میکنییی مگه الان نباید سرکارت باشی نکنه باز اخراجت کردن
سارا:نه میخوام نرم اینا اعصاب روان ندارن مخصوصا اربابشون کیم بی اعصاب موندم یونا چجوری با این بی اعصاب که پدرشه زندگی میکنه
م.س:اوم پس اعصاب ندارن خوب باشه پس منم نمیخوام که دخترم بیشتر از این خل تر شه
سارا:مامان دار م جدی حرف میزنم.(که زنگمیخوره ) مامان در باز نکن کیهه
م.س: یک آقایی اوم خوشگلم هستا برم تورش کن.. سارا:مامان این آقای کیم در باز نکنیااا
م.س: باز کردم
سارا:مامانننننننننننن
شرط ها
کامنت ۲۴
لایک ۴۰
یک تصمیم گرفتم ممکنه که هر وقت بخوام پارت بزارم دوتا بزارم ممکنه
............
ته:مایکل
مایکل:بله قربان
ته :یادته اون دختره سارا بردی خونشون تا لباساش برداره؟
مایکل:بله آقا یادمه
ته :من ببر اونجا
مایکل :باشه
(سوار ماشین شدن رفتن)
سارا: اخیششششش هیچ جا مثل خونه آدم نمیشهعع وای دلم برای تخت ناز و راحتم تنگ شده بودا تخت اونجا چیچی بود سنگ بود
یکهو مامان سارا میاد میخواد بره تو اتاقش زهرش میترکه )
م.س:یا حضرت جومونگعلی دختر اینجا چیکار میکنییی مگه الان نباید سرکارت باشی نکنه باز اخراجت کردن
سارا:نه میخوام نرم اینا اعصاب روان ندارن مخصوصا اربابشون کیم بی اعصاب موندم یونا چجوری با این بی اعصاب که پدرشه زندگی میکنه
م.س:اوم پس اعصاب ندارن خوب باشه پس منم نمیخوام که دخترم بیشتر از این خل تر شه
سارا:مامان دار م جدی حرف میزنم.(که زنگمیخوره ) مامان در باز نکن کیهه
م.س: یک آقایی اوم خوشگلم هستا برم تورش کن.. سارا:مامان این آقای کیم در باز نکنیااا
م.س: باز کردم
سارا:مامانننننننننننن
شرط ها
کامنت ۲۴
لایک ۴۰
- ۸.۴k
- ۲۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط