Part8
سارا رفت تو اشپزخونه
مامان :سارا زشته عهه
سارا، :مامان لطفااااااا خواهش میکنم نمیخوام من ببره
مامان سارا:باش برو تو آشپزخونه فقط جیکت درنیادا
سارا :باشه(قایم شد)
در زنگ خورد
م.س:سلام آقای کیم بفرمایید خوش اومدید
(اومد تو ونشست)ته:مرسی فقط خانوم سارا هستند؟
مس:نه نیستند رفتن خونه دوستش حالش خوب نبود بره ببینتش
ته:(بلند میشه آب بخوره ) ( افتاد تو حوضک)
م.س:نه وایسین براتون آب بیارم
ته: سارا
س.م: (با اضطراب) عه دخترم کی اومدی ؟ حال ملورین خوب بود؟
سارا:آره تازه اومدم بهتر شده بود
ته:پس چطور ما ندیدیمت
سارا:اممم از پنجره اومدم اره از پنجره(تودلش: آخه این چه حرفیه دختره ی خیر سر )
ته:اوم
سارا: خوب چیکار داشتی؟
ته: اومدم که بیای سر کارت
سارا: اصلا برنمیگرددممم اصلا د ابدا مگه مغز خر خوردم بخاطر یک پارتی مزخرف با من دعوا کردی زدی تو گوشمممم یک جاش یک هفته میمونههه ( همش به داده) مگه من زن تو عم یا دوست دخترتمممم هاااااا
بگووووو بگووو زود باششش چرا حرف نمیزنییییی
ته:برگرد یونا همش داره غر میزنه چون تو نیستی
سارا: باشه فقط فقط فقط بخاطر یونا برمیگردم همین
ته:خیلی خوب برو لباس هات جمع کن
سلام خوشگلاممممم
عیدتون مبارککک❤️
امیدوارم سال خوبی
را در پیش داشته باشین❤️
اینم یک پارت تقدیم به شما ❤️
شر ط ها
کامنت ۲۰
لایک ۴۹
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.