hot chocolate
پارت ²⁷
جیسو : از چه چیزی خوشت میاد
کوک : نمیدونم
لیسا : درمورد اولین باری که عاشق شدی بگو
کوک : من یه بار اونم عاشق یونا شدم دختر ایده عالم بود
جنی : چرا نظرت تغییر کرد
کوک : من خودمو جالو آینه دیدم نشناختم دختر ایده عالمم عوض شد
رزی : چرا دختر پسر
کوک : فکر خوبیه ولی برا تو
رزی : من شوهر نمیخوام
کوک : یه نفرو میشناسم کچله بهت میاد
رزی : جونگکوککککککککککککککک
کوک : من میرم دیدن بچه ی خواهرم بدش میاد نرم
جیسو : مهم میایم
رفتیم بیمارستان فقط یونا و جین و ما اونجا بودیم
کوک : مبارکه
جین : مبارک چیه من نگران زنمم
لیسا : سلام خانم خوشگله
یونا : عه سلام
جنی :نه نه جوجه بیشتر بهت میاد
جیسو : نچ خرس کوچولو
رزی : من اینارو نمیشناسم
کوک : رزی من برم خونه ی خودم " آروم "
رزی : بچه ها این میخواد فرار کنه
جنی : کجا
کوک : رو صندلی رفتم نشستم عین بادیگارد دونفر دونفر کنارم نشستن
کوک : من قرار نیست برم
پرستار : همسر خانم جئون برید همسر بچتونو ببینید
جین : باشه یونا هم بیاد
پرستار : باشه
کوک : ماسکلا بالا
ماسکامونو بالا کشیدیم
لیسا : سلام خوبید ما دوستای مادر بچه هستیم
پرستار. : او باشه
رفت
جیسو : نظرتون چیه بریم فلاور منو برای این بچه اجرا کنیم
جنی : باشه
کوک : اول باید هماهنگ بشیم
تا کارمون تموم شد جین و بچش اومدن بیرون ماهم شروع کردیم جیسوعم میخوند
بعد آهنگ
جین : نگا داییت و دوستاش برات آهنگ اجرا کردن
یورا : سلام کوک " سرحال "
کوک : دو دقیقه بیش داشت میمرد
لیسا : مبارکه مامان خانم
جیسو : منم سه تا بچه بزرگ کردم
یورا : کی ؟
کوک : لیسا رزی جنی
جیسو : حالا که بچه داری کوکم بشه بچه ی من
یونا : مامانییییییییییی
یورا : یونا من اونقدرام ازت بزرگ تر نیستم
یونا : بابا اینو نگاه میگه من بچتون نیستم
جین : یورا یونا هم بچمونه
یورا : باشه یونا مال من کوک مال تو
جنی : باید با وای جی و پی دی نیم حرف بزنیم بیای پیش ما
کوک : من الانم دارم میرم خونم
فرار کردم و نشستم تو ماشین و با سرعت به سمت خونه روندم
وقتی رسیدم خونه خونه رو مرتب کردم و بعد رفتم سراغ اتاقم
کوک : زیاد نیست
لباسامو جمع کردمو بعد انداختم تو ماشین لباس شویی بعد تا شسته شدن لباسا رفتم درو باز کنم
درو باز کردم
جنی :از دست ما فرار میکنی
کوک : بابا خونم مثل جنگل بود
جیسو : الان که نیست
کوک : من برم لباسامو بردارم اتو کنم
لباسامو از خشک کن جمع کردم و بردم اتو کردم و خیلی مرتب به ترتیب رنگو قد گذاشتم تو کمد و رفتم پایین
رزی :
جیسو : از چه چیزی خوشت میاد
کوک : نمیدونم
لیسا : درمورد اولین باری که عاشق شدی بگو
کوک : من یه بار اونم عاشق یونا شدم دختر ایده عالم بود
جنی : چرا نظرت تغییر کرد
کوک : من خودمو جالو آینه دیدم نشناختم دختر ایده عالمم عوض شد
رزی : چرا دختر پسر
کوک : فکر خوبیه ولی برا تو
رزی : من شوهر نمیخوام
کوک : یه نفرو میشناسم کچله بهت میاد
رزی : جونگکوککککککککککککککک
کوک : من میرم دیدن بچه ی خواهرم بدش میاد نرم
جیسو : مهم میایم
رفتیم بیمارستان فقط یونا و جین و ما اونجا بودیم
کوک : مبارکه
جین : مبارک چیه من نگران زنمم
لیسا : سلام خانم خوشگله
یونا : عه سلام
جنی :نه نه جوجه بیشتر بهت میاد
جیسو : نچ خرس کوچولو
رزی : من اینارو نمیشناسم
کوک : رزی من برم خونه ی خودم " آروم "
رزی : بچه ها این میخواد فرار کنه
جنی : کجا
کوک : رو صندلی رفتم نشستم عین بادیگارد دونفر دونفر کنارم نشستن
کوک : من قرار نیست برم
پرستار : همسر خانم جئون برید همسر بچتونو ببینید
جین : باشه یونا هم بیاد
پرستار : باشه
کوک : ماسکلا بالا
ماسکامونو بالا کشیدیم
لیسا : سلام خوبید ما دوستای مادر بچه هستیم
پرستار. : او باشه
رفت
جیسو : نظرتون چیه بریم فلاور منو برای این بچه اجرا کنیم
جنی : باشه
کوک : اول باید هماهنگ بشیم
تا کارمون تموم شد جین و بچش اومدن بیرون ماهم شروع کردیم جیسوعم میخوند
بعد آهنگ
جین : نگا داییت و دوستاش برات آهنگ اجرا کردن
یورا : سلام کوک " سرحال "
کوک : دو دقیقه بیش داشت میمرد
لیسا : مبارکه مامان خانم
جیسو : منم سه تا بچه بزرگ کردم
یورا : کی ؟
کوک : لیسا رزی جنی
جیسو : حالا که بچه داری کوکم بشه بچه ی من
یونا : مامانییییییییییی
یورا : یونا من اونقدرام ازت بزرگ تر نیستم
یونا : بابا اینو نگاه میگه من بچتون نیستم
جین : یورا یونا هم بچمونه
یورا : باشه یونا مال من کوک مال تو
جنی : باید با وای جی و پی دی نیم حرف بزنیم بیای پیش ما
کوک : من الانم دارم میرم خونم
فرار کردم و نشستم تو ماشین و با سرعت به سمت خونه روندم
وقتی رسیدم خونه خونه رو مرتب کردم و بعد رفتم سراغ اتاقم
کوک : زیاد نیست
لباسامو جمع کردمو بعد انداختم تو ماشین لباس شویی بعد تا شسته شدن لباسا رفتم درو باز کنم
درو باز کردم
جنی :از دست ما فرار میکنی
کوک : بابا خونم مثل جنگل بود
جیسو : الان که نیست
کوک : من برم لباسامو بردارم اتو کنم
لباسامو از خشک کن جمع کردم و بردم اتو کردم و خیلی مرتب به ترتیب رنگو قد گذاشتم تو کمد و رفتم پایین
رزی :
۴.۸k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.