داشتم فکر می کردم
داشتم فکر میکردم
از کجای مسیر
ترتیبِ قدمهایمان به هم ریخت
که کمکم
از من جلو افتادی
و دیگر
هر کاری کردم نتوانستم
به تو برسم
داشتم فکر میکردم
چطور با این همه زخم که از رفتنت
روی تنم مانده،
هنوز نمُردهام
داشتم فکر میکردم
اگر روزی فراموشت کنم
چقدر از خودم متنفر میشوم
من
تا وقتی خودم را دوست دارم
که تو را دوست داشتهباشم
تا لحظهای که با شنیدن اسمت
اشکهایم بدون تردید
از چشمهایم سرازیر شوند.
از کجای مسیر
ترتیبِ قدمهایمان به هم ریخت
که کمکم
از من جلو افتادی
و دیگر
هر کاری کردم نتوانستم
به تو برسم
داشتم فکر میکردم
چطور با این همه زخم که از رفتنت
روی تنم مانده،
هنوز نمُردهام
داشتم فکر میکردم
اگر روزی فراموشت کنم
چقدر از خودم متنفر میشوم
من
تا وقتی خودم را دوست دارم
که تو را دوست داشتهباشم
تا لحظهای که با شنیدن اسمت
اشکهایم بدون تردید
از چشمهایم سرازیر شوند.
۲۵۹
۲۱ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.