ات اونقدر گریه کرده بود که هق هق میکرد
ات اونقدر گریه کرده بود که هق هق میکرد
کوک صورت ات رو توی دستاش جمع میکنه و میگه ات دیگه گریه نکن باشه
ات با سرش میگه باشه
کوک به سمت یه رستوران میرونه پیاده میشه و به سمت در ات میره و در رو باز میکنه
ات: اخه لباسام...
کوک: تو همیشه خوشگلی
ات: اخه لباس مدرسه
کوک: عیب نداره
ات و کوک به رستوران رفتن غذا سفارش دادن و نام نام نام خوردن بعد هیچی دیگه پایان
کوک صورت ات رو توی دستاش جمع میکنه و میگه ات دیگه گریه نکن باشه
ات با سرش میگه باشه
کوک به سمت یه رستوران میرونه پیاده میشه و به سمت در ات میره و در رو باز میکنه
ات: اخه لباسام...
کوک: تو همیشه خوشگلی
ات: اخه لباس مدرسه
کوک: عیب نداره
ات و کوک به رستوران رفتن غذا سفارش دادن و نام نام نام خوردن بعد هیچی دیگه پایان
۱۲.۴k
۲۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.