part
part:³⁷
_____________________________________
یونا: امشب ... آخه
هلرین: بریم دیگه
یونا: آخه مطمئنم تهیونگ قبول نمیکنه
هارین: خب بهش بگو داریم میریم تولد یکی از دوستام
یونا: میدونم قبول نمیکنه
هارین: خب بگو با هارین میریم خرید
یونا: باشه حالا بهش میگم
هارین: باشه پس من میرم ... فعلا
یونا: فعلا
(شب)
یونا"تو اتاقم بودم که تهیونگ از سر کار برگشت
یونا: سلام
تهیونگ: سلام
یونا: یه چیزی بگم
تهیونگ: بگو
بونا: میشه امشب با هارین برم خرید
تهیونگ: امشب
یونا: آره
تهیونگ: خب فردا برو
یونا: فردا ... خب ... چی میشه امشب برم لطفا
تهیونگ:... خیلی خب برو زود برگرد
یونا: مرسی
یونا" رفتم یه لباس پوشیدم (اسلاید دوم) و رفتم سمت اتاق هارین و در زدم و در باز کرد
هارین: عه آماده شدی
یونا: آره
هارین: بیا داخل تا منم آماده شم
یونا: باشه
هارین رفت تز تو کمدش یه لباس باز برداشت و پوشید (اسلاید سوم)
یونا: اینو میخوای بپوشی
هارین: آره چطور
یونا: هیچی خوبه
یونا" با هارین رفتیم سمت ماشین سوار شدیم و بعد چندمین رسیدیم بار رفتیم داخل بوی الکل سیگار داشت خفم میمرد رفتیم یه جا نشستیم
گارسون: چی میل دارید
یونا: دوتا ویسکی
گارسون: الان براتون میارم
گارسون رفت
هارین: من خیلی وقته ویسکی نمیخورم
یونا: خب من برم بگم یکی بیاره
هارین: نه بشین خودم میزم میگم
یونا: باشه
یونا" داشتن از اهنگ لذا میبردم که دست یکی زو روی پام حس کردم سرمو چرخوندم دیدم ...
ادامه دارد...🎀
چقدر ویسگون خرابه
_____________________________________
یونا: امشب ... آخه
هلرین: بریم دیگه
یونا: آخه مطمئنم تهیونگ قبول نمیکنه
هارین: خب بهش بگو داریم میریم تولد یکی از دوستام
یونا: میدونم قبول نمیکنه
هارین: خب بگو با هارین میریم خرید
یونا: باشه حالا بهش میگم
هارین: باشه پس من میرم ... فعلا
یونا: فعلا
(شب)
یونا"تو اتاقم بودم که تهیونگ از سر کار برگشت
یونا: سلام
تهیونگ: سلام
یونا: یه چیزی بگم
تهیونگ: بگو
بونا: میشه امشب با هارین برم خرید
تهیونگ: امشب
یونا: آره
تهیونگ: خب فردا برو
یونا: فردا ... خب ... چی میشه امشب برم لطفا
تهیونگ:... خیلی خب برو زود برگرد
یونا: مرسی
یونا" رفتم یه لباس پوشیدم (اسلاید دوم) و رفتم سمت اتاق هارین و در زدم و در باز کرد
هارین: عه آماده شدی
یونا: آره
هارین: بیا داخل تا منم آماده شم
یونا: باشه
هارین رفت تز تو کمدش یه لباس باز برداشت و پوشید (اسلاید سوم)
یونا: اینو میخوای بپوشی
هارین: آره چطور
یونا: هیچی خوبه
یونا" با هارین رفتیم سمت ماشین سوار شدیم و بعد چندمین رسیدیم بار رفتیم داخل بوی الکل سیگار داشت خفم میمرد رفتیم یه جا نشستیم
گارسون: چی میل دارید
یونا: دوتا ویسکی
گارسون: الان براتون میارم
گارسون رفت
هارین: من خیلی وقته ویسکی نمیخورم
یونا: خب من برم بگم یکی بیاره
هارین: نه بشین خودم میزم میگم
یونا: باشه
یونا" داشتن از اهنگ لذا میبردم که دست یکی زو روی پام حس کردم سرمو چرخوندم دیدم ...
ادامه دارد...🎀
چقدر ویسگون خرابه
- ۷.۵k
- ۱۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط