Devil....
Devil....
پارت سی و پنجم
_____________
ویو جونگکوک
توی آشپزخونه در حال درست کردن به عصرانه برای فیلم دیدن بود...تند تند غذای داخل ماهیتابه رو هم میزد که با صدای تهیونگ ترسید
_یاا هیونگ ترسیدم....
@چی درست میکنی؟!
_نمیدونم اسمش چیه ....تو اینستا دیدم و گفتم منم درست کنم
@پس یادم باشه نخورم از این غذا...
_ی،یااا...
@(خنده)
_حالا چیشد اومدی اینجا؟!...چی میخوای ؟!
@پیش ا.ت بودم ....
_هیونگ! بهت نگفتم نرو داخل اتاق ا.ت؟!
@دوست داره
_دوسم داره؟!آها اونوقت از کجا فهمیدی؟!
@وقتی باهاش حرف میزدم...گفت اگر قرار باشه با مردن من جونگکوک انسان بشه حاظر بمیره و اون دنیا منتظرت باشه ....نه اینکه تو بمیری و اینجا عذاب بکشه
_چ،چی؟!....حالا هرچی ....من کار خودم رو میکنم مهم هم نیست اون چه حسی به من داره ...
@مطمئنی مهم نیست؟!
_واقعیتش نه ....نمیدونم باید چیکار کنم ...نمیخوام مثل رونا بشه...بمیره و من بمونم در حسرت یکبار بغل کردنش...اما چاره ایی هم ندارم نمیخوام برم جهنم پیش خدایانی که....هوفف...
ته:راه دیگه ایی نیست؟!...
_نه...اگر برم اونجا و دوباره یکی از خدایان رو بکشم تبعید میشم اما...نمیدونم به کدوم کشور به کدوم بدن تبعید میشم ....شاید بشم یه فقیر داخل استرالیا....شاید بشم یه پولدار داخل آمریکا...شاید هم بشم یه بدبخت داخل کره ....از همین میترسم ....برم،برگردم و ات بدن و موقعیت اون موقع من رو قبول نکنه ...کشتنش بهترین راهه ...میکشمش و منتظر میمونم تا بمیرم و پیشش برم ...اونوقت اونجا ازش عذرخواهی میکنم
@حالا از کجا مطمئنی قبول کنه؟!...از کجا مطمئنی بتونی ببینیش...اگر اون تو بهشت باشه و تو داخل جهنم ....
_هیونگ...نمیدونم ....واقعا نمیدونم باید چیکار کنم ....
@ولی من میدونم ....تو میتونی باهاش زندگی کنی میتونی مشکلت رو با خدایان حل کنی و اینجا بمونی....ببینم اصلا اگر این یکسال کار های خوب بکنی که دیگه جهنم رات نمیدن...حتی اگر شیطان باشی....
_نمیشه... مطمئنم نمیشه ....
@هرجور دوست داری ....
تهیونگ از آشپزخانه بیرون رفت...
نگاهی به غذای داخل ماهیتابه کرد....خودش میدونست که داره دروغ میگه این غذا،غذای مورد علاقه ات بود که کنار خوردنش برای فیلم میخواست برای ا.ت هم ببره
ادامه کامنت...
نظر یادت نره رفیق !
#bts#army#fake#BTs#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#JK#jk
پارت سی و پنجم
_____________
ویو جونگکوک
توی آشپزخونه در حال درست کردن به عصرانه برای فیلم دیدن بود...تند تند غذای داخل ماهیتابه رو هم میزد که با صدای تهیونگ ترسید
_یاا هیونگ ترسیدم....
@چی درست میکنی؟!
_نمیدونم اسمش چیه ....تو اینستا دیدم و گفتم منم درست کنم
@پس یادم باشه نخورم از این غذا...
_ی،یااا...
@(خنده)
_حالا چیشد اومدی اینجا؟!...چی میخوای ؟!
@پیش ا.ت بودم ....
_هیونگ! بهت نگفتم نرو داخل اتاق ا.ت؟!
@دوست داره
_دوسم داره؟!آها اونوقت از کجا فهمیدی؟!
@وقتی باهاش حرف میزدم...گفت اگر قرار باشه با مردن من جونگکوک انسان بشه حاظر بمیره و اون دنیا منتظرت باشه ....نه اینکه تو بمیری و اینجا عذاب بکشه
_چ،چی؟!....حالا هرچی ....من کار خودم رو میکنم مهم هم نیست اون چه حسی به من داره ...
@مطمئنی مهم نیست؟!
_واقعیتش نه ....نمیدونم باید چیکار کنم ...نمیخوام مثل رونا بشه...بمیره و من بمونم در حسرت یکبار بغل کردنش...اما چاره ایی هم ندارم نمیخوام برم جهنم پیش خدایانی که....هوفف...
ته:راه دیگه ایی نیست؟!...
_نه...اگر برم اونجا و دوباره یکی از خدایان رو بکشم تبعید میشم اما...نمیدونم به کدوم کشور به کدوم بدن تبعید میشم ....شاید بشم یه فقیر داخل استرالیا....شاید بشم یه پولدار داخل آمریکا...شاید هم بشم یه بدبخت داخل کره ....از همین میترسم ....برم،برگردم و ات بدن و موقعیت اون موقع من رو قبول نکنه ...کشتنش بهترین راهه ...میکشمش و منتظر میمونم تا بمیرم و پیشش برم ...اونوقت اونجا ازش عذرخواهی میکنم
@حالا از کجا مطمئنی قبول کنه؟!...از کجا مطمئنی بتونی ببینیش...اگر اون تو بهشت باشه و تو داخل جهنم ....
_هیونگ...نمیدونم ....واقعا نمیدونم باید چیکار کنم ....
@ولی من میدونم ....تو میتونی باهاش زندگی کنی میتونی مشکلت رو با خدایان حل کنی و اینجا بمونی....ببینم اصلا اگر این یکسال کار های خوب بکنی که دیگه جهنم رات نمیدن...حتی اگر شیطان باشی....
_نمیشه... مطمئنم نمیشه ....
@هرجور دوست داری ....
تهیونگ از آشپزخانه بیرون رفت...
نگاهی به غذای داخل ماهیتابه کرد....خودش میدونست که داره دروغ میگه این غذا،غذای مورد علاقه ات بود که کنار خوردنش برای فیلم میخواست برای ا.ت هم ببره
ادامه کامنت...
نظر یادت نره رفیق !
#bts#army#fake#BTs#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#JK#jk
۱۲.۴k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.