اییییین ? این فسقلیههههه?????)
اییییین ? این فسقلیههههه?????)
میخواست کنار کوک بشینه که فوری نشستمو جارو پر کردم
+ عاام ببخشید ..تو میخواستی اینجا بشینی ??
° اااا… نه نههه راحت باش
° اوپاااا اومدم باهات حرف بزنم
من چرا از این دختر خوشم نمیومد??? چرا به نظرم انقدر تو مخ بوددد?
×باشه بریم تو اتاق
سرمو کج کردمو نگاش کردم
× عاام البته اگه از نظر تو اشکالی نداشته باشه ا/ت .
+ ههه نه جونم برین راحت باشین
تو دلم به دختره فحش میدادم با اون لباس و دامن کوتاه تنگش با کوک تو اتاق چیکار داره ?
+ طبقه بالا سمت راست اتاق دوم ..اتاق منه
وارد اتاق شدنو درو بستن . حالا باید چیکار میکردم ??? عووووف چرا نمیاد بیروووون ??
طاقت نیاوردم و از پله ها بدو بدو رفتم بالا ، دوتا یکی پله هارو زیر پام حس میکردم . یهو درو باز کردم که دیدم هر دوشون نشستن رو تخت
+پاشووووووو بببینم… ..خودت دوست پسر نداری که میوفتی دنبال دوست پسرای مردممممم یااااا ببین منوووو من دوست پسرمو همینجوری الکی الکی از دستش نمیدم…
° عااام…
+خفه شوووو بزار حرفم تموم شه .. توی هرزه فکر کردی میزارم مخ خرگوشمو بزنییییی??? نه خانمممممم اون مال منههههه ، ماااااال خودمههههخ فقط من حق دارم کنارش روی تخت بشینم فقط من حق دارم لمسش کنم میفهمی چی میگم یا بفهمونم بهت ???? حالا گمشو تا اون صورت کوچولوتو مچاله نکردمو از همین پنجره شوتت نکردم اون دنیااااااا یالا بروووو بببینم
یهو دستی منو از پشت به سمت خودش کشید و برگشتنم مساوی بود با برخورد لبام به لباش . لحظه ای ازم جدا و شدو رو به اون دختر گفت
×ممنونم
دختره هم خندید و سری تکون داد و رفت بیرون و درم بست
×خب?? که من دوست پسرتم هااا??
+ولم کن ببینم
×دیگه ولت نمیکنم خانم کوچولوووووو سمت تخت هلم داد
+(چشمام گرد شد ) یاااااا…….
#loveme°•
میخواست کنار کوک بشینه که فوری نشستمو جارو پر کردم
+ عاام ببخشید ..تو میخواستی اینجا بشینی ??
° اااا… نه نههه راحت باش
° اوپاااا اومدم باهات حرف بزنم
من چرا از این دختر خوشم نمیومد??? چرا به نظرم انقدر تو مخ بوددد?
×باشه بریم تو اتاق
سرمو کج کردمو نگاش کردم
× عاام البته اگه از نظر تو اشکالی نداشته باشه ا/ت .
+ ههه نه جونم برین راحت باشین
تو دلم به دختره فحش میدادم با اون لباس و دامن کوتاه تنگش با کوک تو اتاق چیکار داره ?
+ طبقه بالا سمت راست اتاق دوم ..اتاق منه
وارد اتاق شدنو درو بستن . حالا باید چیکار میکردم ??? عووووف چرا نمیاد بیروووون ??
طاقت نیاوردم و از پله ها بدو بدو رفتم بالا ، دوتا یکی پله هارو زیر پام حس میکردم . یهو درو باز کردم که دیدم هر دوشون نشستن رو تخت
+پاشووووووو بببینم… ..خودت دوست پسر نداری که میوفتی دنبال دوست پسرای مردممممم یااااا ببین منوووو من دوست پسرمو همینجوری الکی الکی از دستش نمیدم…
° عااام…
+خفه شوووو بزار حرفم تموم شه .. توی هرزه فکر کردی میزارم مخ خرگوشمو بزنییییی??? نه خانمممممم اون مال منههههه ، ماااااال خودمههههخ فقط من حق دارم کنارش روی تخت بشینم فقط من حق دارم لمسش کنم میفهمی چی میگم یا بفهمونم بهت ???? حالا گمشو تا اون صورت کوچولوتو مچاله نکردمو از همین پنجره شوتت نکردم اون دنیااااااا یالا بروووو بببینم
یهو دستی منو از پشت به سمت خودش کشید و برگشتنم مساوی بود با برخورد لبام به لباش . لحظه ای ازم جدا و شدو رو به اون دختر گفت
×ممنونم
دختره هم خندید و سری تکون داد و رفت بیرون و درم بست
×خب?? که من دوست پسرتم هااا??
+ولم کن ببینم
×دیگه ولت نمیکنم خانم کوچولوووووو سمت تخت هلم داد
+(چشمام گرد شد ) یاااااا…….
#loveme°•
۸.۹k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.