پارت 10 :
پارت 10 :
راشل خوب میدونست داره چیکار میکنه اون همه اینارو برنامه ریزی کرده بود اونم رویه تخته خوابش خنده ای کرد که صدای تهیونگ اومد
تهیونگ:راشل
راشل :عع تهیونگ از کی اینجا بودی
تهیونگ :همین الان اومدم
تهیونگ ویو:
نمیخواستم بفهمه که حرفاشو شنیدم با اینکه عاشقشم اما نمی تونم بزارم به محدوده ام وارد شه، رفتم و جلوش نشستم
تهیونگ :چیکار داشتی راشل؟
راشل :تهیونگ ام من فکرامو کردم مادرم میخواد هرچه زودتر با هیون ازدواج کنم!
تهیونگ خنده دیوانه باری کرد و گفت
هیون، اون لاشیه دختر باز ؟
راشل گفت
:مادرم گفت اون بهتر از پسر خالته!
تهیونگ :راشل راشل چرا بهم زودتر نگفتی متوجه ای تو چه دردسری افتادی (بلند)
راشل:نکردن نیست تو به فکرم باشی تهیونگ اگه نمیخوای بهم کمک کنی سرم داد نزن
تهیونگ:من سرت داد نزدم و تا حد ممکن مخیوتم بهت کمک کنم این ازدواج صورت نمیگیره
و تهیونگ رفت
راشل پاهاشو رو پاهاش انداخت کمی از ابش خورد
راشل:تو هرچقدر خواستی میتونی نگران باشی یا به فکر بهم زدن عروسی باشی اخرش تو اونی هستی که تو دام میوفته بیب
که متوجه اس ام اسی توسط تهیونگ شدم
[راستی فردا جونگ کوک و جیمین برای دیدنت میان ]
چی گوشیی افتاد رو میز جیمین؟ تا میخوام ارامش داشته باشم یکی میاد میرینه تو ارامشم اگه جیمین منو ببینه تمام برنامه هام میریزه بهم
فلش بک سال 2016 اگوست فرانسه:
جیمین :راشل من عاشقتم چرا نمیفهمی؟!
////////////////////////////////////////////
جیمین :تهیونگ همیشه تو قلبته اره؟ هیچوقت منو نمیبینی نه؟
سال 2022 نروژ:
جیمین :تو زیبایی!
راشل:تو دیگه کی هستی
جیمین:پارک جیمین بانو
راشل:چی جیمین؟
جیمین:شما منو میشناسی
راشل:ن.. نه
جیمین :و تو؟
راشل:دا داترو من میرم
حال:
اگه منو ببینه و تهیونگ منو به عنوان راشل معرفی کنه اون حتما میفهمه که من داترو ام
ساعت 4 صبح :
سریع یه شلوار با بوت و یه هودی پوشیدم نمیتونستم بزارم جیمین منو ببینه سریع از عمارت بیرون رفتم سوار یکی از ماشین های تهیونگ شدم....
#فیک
راشل خوب میدونست داره چیکار میکنه اون همه اینارو برنامه ریزی کرده بود اونم رویه تخته خوابش خنده ای کرد که صدای تهیونگ اومد
تهیونگ:راشل
راشل :عع تهیونگ از کی اینجا بودی
تهیونگ :همین الان اومدم
تهیونگ ویو:
نمیخواستم بفهمه که حرفاشو شنیدم با اینکه عاشقشم اما نمی تونم بزارم به محدوده ام وارد شه، رفتم و جلوش نشستم
تهیونگ :چیکار داشتی راشل؟
راشل :تهیونگ ام من فکرامو کردم مادرم میخواد هرچه زودتر با هیون ازدواج کنم!
تهیونگ خنده دیوانه باری کرد و گفت
هیون، اون لاشیه دختر باز ؟
راشل گفت
:مادرم گفت اون بهتر از پسر خالته!
تهیونگ :راشل راشل چرا بهم زودتر نگفتی متوجه ای تو چه دردسری افتادی (بلند)
راشل:نکردن نیست تو به فکرم باشی تهیونگ اگه نمیخوای بهم کمک کنی سرم داد نزن
تهیونگ:من سرت داد نزدم و تا حد ممکن مخیوتم بهت کمک کنم این ازدواج صورت نمیگیره
و تهیونگ رفت
راشل پاهاشو رو پاهاش انداخت کمی از ابش خورد
راشل:تو هرچقدر خواستی میتونی نگران باشی یا به فکر بهم زدن عروسی باشی اخرش تو اونی هستی که تو دام میوفته بیب
که متوجه اس ام اسی توسط تهیونگ شدم
[راستی فردا جونگ کوک و جیمین برای دیدنت میان ]
چی گوشیی افتاد رو میز جیمین؟ تا میخوام ارامش داشته باشم یکی میاد میرینه تو ارامشم اگه جیمین منو ببینه تمام برنامه هام میریزه بهم
فلش بک سال 2016 اگوست فرانسه:
جیمین :راشل من عاشقتم چرا نمیفهمی؟!
////////////////////////////////////////////
جیمین :تهیونگ همیشه تو قلبته اره؟ هیچوقت منو نمیبینی نه؟
سال 2022 نروژ:
جیمین :تو زیبایی!
راشل:تو دیگه کی هستی
جیمین:پارک جیمین بانو
راشل:چی جیمین؟
جیمین:شما منو میشناسی
راشل:ن.. نه
جیمین :و تو؟
راشل:دا داترو من میرم
حال:
اگه منو ببینه و تهیونگ منو به عنوان راشل معرفی کنه اون حتما میفهمه که من داترو ام
ساعت 4 صبح :
سریع یه شلوار با بوت و یه هودی پوشیدم نمیتونستم بزارم جیمین منو ببینه سریع از عمارت بیرون رفتم سوار یکی از ماشین های تهیونگ شدم....
#فیک
۸.۰k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.