چند روز پیش تولد هیجده سالگیش بود

چند روز پیش تولد هیجده سالگیش بود...
دخترمو میگم
تو روز تولدش یه غم عجیبی توی چشاش بود
وقتی ازش پرسیدم، فقط ازم خواست که از اتاقش برم
پشت در پا به پاش گریه کردم
باورم نمیشد که دختر من برای احساسش اشک بریزه
یاد وقتی افتادم که گریه میکردی و میگفتم اشکه تمساحه ... باورت نکردم
داشتم اتاقشو تمییز میکردم که از زیر تختش سیگار پیدا کردم
تمام بدنم ریخت... دختر من؟
یاد وقتی افتادم که گفتی بخاطرم سیگاری شدی و .. من خندیدم فقط.. باورت نکردم
در اتاقشو باز کرد و با سرعت تمام اومد تلفونو برداشت و بعد از چهل ثانیه کوبید زمین
رفت تو اتاق و عربده زد بردار لعنتی...
با عربده هاش توی قلبم سم ترشح میشد
یاد وقتی افتادم که حوصله تو رو نداشتم... قهرای بیخودیم
سرکار بودم...دلم عجیب شور زد
به بیست دقیقه هم نکشید که از بیمارستان زنگ زدن
آخ... دخترم
بعدها فهمیدم دخترم عشقشو با کس دیگه دیده...
از اون روز فقط با قرصای ارام بخش داره زندگی میکنه
جلوم پرپر شد
و من فقط یاد خیانتم به تو میوفتم
بعد از این همه سال یعنی منو نبخشیدی؟
باید تاوانشو دخترم میداد؟
تاوان بدی دادم !!! برای یه پدر چه عذابی بیشتراز این که بچش جلوش له شه ؟
کاش حداقل الان ببخشتم...
من فقط میخوام دخترم به زندگیه عادیش برگرده
!!کاش با عشق هم بد تا نکنیم !!
زمین بدجوری گرده
دیدگاه ها (۱)

رسم دنیا این است وقتی بخواهند با موضوعی آشنا شویم از چیزهای ...

کاش لبخند هیچکس تلخ نبود ک لازم باشد آن را با شیره ی وجودش د...

همه ی آدم ها روی کسایی که دوسشون دارن یه حساب دیگه ای باز می...

به زور خودتان را جا نکنید در فکر و قلبِ مان؛اگر میخواستیم که...

پارت ۲بابام از شدت عصبانیت سرخ شده بود و طوری نگام میکرد که ...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۰#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط