⛓️بد بوی 🔮 پارت 71
⛓️بد بوی 🔮 پارت 71
ا ت:ا ت زود باش برو برو
سریع سوار ماشین شدمو رفتم خونه
همین که رسیدم خونه صدای گریه دایین از بالا اومد نگاه ساعت کردم 6 بود
ا ت:اجوما من میرم پیش دایین
اجوما :ا ت دخترم اومدی
ا ت:اره اومدم
رفتم بالا دایین که خوابوندم اومدم پایین رفتم تو آشپزخونه
ا ت:اجوما چنتا از لباسای دایین رو گذاشتم توی لباسشوییش میشه لطفا بشوریشون
اجوما :حتما عزیزم الان میشورمشون
ا ت:فقط لطفا توی خشکن بزاریدشون
اجوما :باشه عزیزم
اجوما رفت منم رفتم یه شربت درست کردم توش قرص خواب اور ریختم
چندمین بعد صدای در اومد از آشپزخونه رفتم بیرون جیمین بود بعد از پیشنهاد ازدواج به معشوقش چه زود برگشت فکر میکردم تا صبح نمیاد
جیمین :سلام (بیحال و خسته)
ا ت:سلام خسته ای
جیمین :اووووووممممم اره
خودشو انداخت روی کاناپه
رفتم توی آشپزخونه
ا ت:خستس هه پیشنهاد ازدواج و گل خریدن واسه اون خسته بودنم برای من
ا ت:الان شام میارم(با صدای بلند که جیمین توی حال بشنوه)
جیمین :اجوما کجاست
ا ت:لباسای دایین میشوره
توی غذای جیمینم قرص خواب آور ریختم
سفره رو چیدم فقط مونده بود نوشیدنی ها که اجوما اومد
اجوما :چرا زحمت کشیدی دخترم به خودم میگفتی میچیدم
ا ت:نا اجوما چه زحمتی
شربتو از یخچال دراوردم
ا ت:اجوما همینطوری دلم خواست شربت درست کنم گفتم برای شما هم درست کنم
اجوما :دستت درد نکنه عزیزم
ا ت:نوش جونتون زیاد درست کردم که به بادیگاردا هم بدین جون بگیرن (خنده فیک)
اجوما :ای دختر مهربونم دستت درد نکنه
ا ت:من این نوشیدنی هارو ببرم
اجوما :باشه عزیزم
برای اینکه مطمئن بشم توی لیوان جیمینم یه قرص انداختم و نوشیدنی رو ریختم توش یکم بهمش زدم تا حل بشه بعد جیمینو صدا زدم
ا ت:جیمین بیا شام
🌌🔮
بیاین کچلم کردین
ا ت:ا ت زود باش برو برو
سریع سوار ماشین شدمو رفتم خونه
همین که رسیدم خونه صدای گریه دایین از بالا اومد نگاه ساعت کردم 6 بود
ا ت:اجوما من میرم پیش دایین
اجوما :ا ت دخترم اومدی
ا ت:اره اومدم
رفتم بالا دایین که خوابوندم اومدم پایین رفتم تو آشپزخونه
ا ت:اجوما چنتا از لباسای دایین رو گذاشتم توی لباسشوییش میشه لطفا بشوریشون
اجوما :حتما عزیزم الان میشورمشون
ا ت:فقط لطفا توی خشکن بزاریدشون
اجوما :باشه عزیزم
اجوما رفت منم رفتم یه شربت درست کردم توش قرص خواب اور ریختم
چندمین بعد صدای در اومد از آشپزخونه رفتم بیرون جیمین بود بعد از پیشنهاد ازدواج به معشوقش چه زود برگشت فکر میکردم تا صبح نمیاد
جیمین :سلام (بیحال و خسته)
ا ت:سلام خسته ای
جیمین :اووووووممممم اره
خودشو انداخت روی کاناپه
رفتم توی آشپزخونه
ا ت:خستس هه پیشنهاد ازدواج و گل خریدن واسه اون خسته بودنم برای من
ا ت:الان شام میارم(با صدای بلند که جیمین توی حال بشنوه)
جیمین :اجوما کجاست
ا ت:لباسای دایین میشوره
توی غذای جیمینم قرص خواب آور ریختم
سفره رو چیدم فقط مونده بود نوشیدنی ها که اجوما اومد
اجوما :چرا زحمت کشیدی دخترم به خودم میگفتی میچیدم
ا ت:نا اجوما چه زحمتی
شربتو از یخچال دراوردم
ا ت:اجوما همینطوری دلم خواست شربت درست کنم گفتم برای شما هم درست کنم
اجوما :دستت درد نکنه عزیزم
ا ت:نوش جونتون زیاد درست کردم که به بادیگاردا هم بدین جون بگیرن (خنده فیک)
اجوما :ای دختر مهربونم دستت درد نکنه
ا ت:من این نوشیدنی هارو ببرم
اجوما :باشه عزیزم
برای اینکه مطمئن بشم توی لیوان جیمینم یه قرص انداختم و نوشیدنی رو ریختم توش یکم بهمش زدم تا حل بشه بعد جیمینو صدا زدم
ا ت:جیمین بیا شام
🌌🔮
بیاین کچلم کردین
۱۰۷.۹k
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱.۱k)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.