⛓️بد بوی 🔮 پارت 70
⛓️بد بوی 🔮 پارت 70
اجوما :دخترم تو شیر میدی باید خوب غذا بخوری دو روزه از غذا افتادی هیچی نمیخوری یکم به فکر خودت باش یچیزی بخور شیرت نمیاد
ا ت:دستتون درد نکنه اجوما زحمت کشیدین مرسی که به فکرمین اما باور کنید اصلا دلم روش نمیره
اجوما :باشه هرجور راحتی
اجوما رفت توی آشپزخونه
صدای در اومد جیمین بود
تعجب کردم جیمین این موقع نمیومد خونه
جیمین :سلام
ا ت:سلام
جیمین :پرنسس کوچولوم کجاست
ا ت:تازه خوابندمش
داشت میرفت بالا
ا ت:چیزی میخوای
جیمین :اره یه پرونده هست باید ببرمش شرکت
این فرصت خوبیه
ا ت:هوم باشه
رفت توی اتاق کارش منم رفتم اتاق مشترکمون
بعد از چند دقیقه اومد توی اتاق
جیمین :ا ت من میرم
ا ت:هوم بسلامت
جیمین رفت منم سریع آماده شدم وقتی ماشینش رفت منم رفتم پشت یرش بودم
گفت یه پرونده جا گذاشته اما موقع رفتن من پرونده ای توی دستش ندیدم
همینطور که تعقیبش میکردم بعد از ربع ساعت جلوی یه گل فروشی نگه داشت رفت یه دسته گل رز گرفت اومد توی ماشین نیم ساعت بعد جلوی یه خونه وایساد رفت داخل خونه شیشه ای بود میتونستم داخلشو ببینم
یه دختر توی آشپزخونه بود موهای بلوند داشت جیمین انگار کلید داشت
رفت توی خونه
برای اینکا بهتر ببینم از ماشین پیاده شدم
جیمین دختره رو از پشت بغل کرد چند مین بعد برگردوندش و گل بهش داد
هرلحظه حالم بدتر میشد
جیمین زانو زد و از جیبش یه جعبه دراورد
نزدیک بود پس بیوفتم همونجا خشکم زده بود نگاشون میکردم
جیمین انگشترو کرد توی انگشت دختره دختره هم کلی لوس بازی دراورد از پشت شیشه هم میشد لوس بودنشو فهمیدم
داشتم نگاشون میکردم
ا ت:ا ت زود باش برو برو
🔮🌌
شرطای پارت بعد
لایک 15
کامنت 350
یه نفرم نیاد کامنتارو بترکونه🧹
اجوما :دخترم تو شیر میدی باید خوب غذا بخوری دو روزه از غذا افتادی هیچی نمیخوری یکم به فکر خودت باش یچیزی بخور شیرت نمیاد
ا ت:دستتون درد نکنه اجوما زحمت کشیدین مرسی که به فکرمین اما باور کنید اصلا دلم روش نمیره
اجوما :باشه هرجور راحتی
اجوما رفت توی آشپزخونه
صدای در اومد جیمین بود
تعجب کردم جیمین این موقع نمیومد خونه
جیمین :سلام
ا ت:سلام
جیمین :پرنسس کوچولوم کجاست
ا ت:تازه خوابندمش
داشت میرفت بالا
ا ت:چیزی میخوای
جیمین :اره یه پرونده هست باید ببرمش شرکت
این فرصت خوبیه
ا ت:هوم باشه
رفت توی اتاق کارش منم رفتم اتاق مشترکمون
بعد از چند دقیقه اومد توی اتاق
جیمین :ا ت من میرم
ا ت:هوم بسلامت
جیمین رفت منم سریع آماده شدم وقتی ماشینش رفت منم رفتم پشت یرش بودم
گفت یه پرونده جا گذاشته اما موقع رفتن من پرونده ای توی دستش ندیدم
همینطور که تعقیبش میکردم بعد از ربع ساعت جلوی یه گل فروشی نگه داشت رفت یه دسته گل رز گرفت اومد توی ماشین نیم ساعت بعد جلوی یه خونه وایساد رفت داخل خونه شیشه ای بود میتونستم داخلشو ببینم
یه دختر توی آشپزخونه بود موهای بلوند داشت جیمین انگار کلید داشت
رفت توی خونه
برای اینکا بهتر ببینم از ماشین پیاده شدم
جیمین دختره رو از پشت بغل کرد چند مین بعد برگردوندش و گل بهش داد
هرلحظه حالم بدتر میشد
جیمین زانو زد و از جیبش یه جعبه دراورد
نزدیک بود پس بیوفتم همونجا خشکم زده بود نگاشون میکردم
جیمین انگشترو کرد توی انگشت دختره دختره هم کلی لوس بازی دراورد از پشت شیشه هم میشد لوس بودنشو فهمیدم
داشتم نگاشون میکردم
ا ت:ا ت زود باش برو برو
🔮🌌
شرطای پارت بعد
لایک 15
کامنت 350
یه نفرم نیاد کامنتارو بترکونه🧹
۶۱.۱k
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.