fake kook
fake kook
part*10
تو حال خودم بودم واقعا نمیدونستم چیکار کنم یعنی ا.ت خیلی از دستم ناراحته و بعد اجوما راست میگفت اون بخاطر برادرش اینجاست اون که اصلا روحشم درباره برادرش خبر نداشت واقعا من چیکار کردم باهاش هرچیزی که اجوما گفت اماده کردم رفتم تو اتاقش رو تخت اروم خوابیده بود پتو کشیدم روش از خواب بیدار شد
ا.ت: مامان
کوک: من مامانت نیستم جونگکوکم
ا.ت: بازم تو چی میخوای
کوک: نترس کاری باهات ندارم چشماتو باز کن
ا.ت: چیه
کوک: ببین برات کلی خوراکی گرفتم بیا بخور
ا.ت: مسخره بازی در نیار برو بیرون
کوک: هنوز زیر دلت درده
ا.ت: اینقدر درد میکنه که دلم میخواد بمیرم
کوک: اجازه هست
ا.ت:چیکار میخوای کنی
کوک: اگه اجازه بدی خوب میشه
ا.ت: مثلا میخوای چیکار کنی
پتو از روش در اوردم کیسه اب گرم گذاشتم زیر دلش
ا.ت: چیکار میکنی وایی چقدر داغه
کوک:داغه بهتره خوب میشه نترس
اروم دست میکشیدم رو دل ا.ت و اونم فقط بهم زل زده بود
کوک: چیشده داری نگام میکنی
ا.ت: تغییر کردی یا برای هر زنی هم که میدزدیشون و ازارشون میدی هم اینکارو میکنی
کوک: تو اولین زنی
ا.ت: منظورت چیه
کوک: تو اولین دختری هستی که به قول خودت دزدیدمت بقیه مرد یا پسر بودن از دشمنامون بودن
ا.ت: باورم نمیشت ازت معلومه تو یه دختر باز خیلی هولی
کوک:از نظر تو هستم
ا.ت: خیلی قضاوتت کردم
کوک: بیا خوراکیاتو بخور
ا.ت: نمیخوام
کوک: دلت درد نمیکنه
ا.ت: بهتره
کوک: گفتم خوب میشه من برم تو خوراکیاتو بخور
خواستم برم همین که درو باز کردم
کوک: یه چیز دیگه
ا.ت: چیه
کوک: من معذرت میخوام
#کوک
#فیک
#سناریو
part*10
تو حال خودم بودم واقعا نمیدونستم چیکار کنم یعنی ا.ت خیلی از دستم ناراحته و بعد اجوما راست میگفت اون بخاطر برادرش اینجاست اون که اصلا روحشم درباره برادرش خبر نداشت واقعا من چیکار کردم باهاش هرچیزی که اجوما گفت اماده کردم رفتم تو اتاقش رو تخت اروم خوابیده بود پتو کشیدم روش از خواب بیدار شد
ا.ت: مامان
کوک: من مامانت نیستم جونگکوکم
ا.ت: بازم تو چی میخوای
کوک: نترس کاری باهات ندارم چشماتو باز کن
ا.ت: چیه
کوک: ببین برات کلی خوراکی گرفتم بیا بخور
ا.ت: مسخره بازی در نیار برو بیرون
کوک: هنوز زیر دلت درده
ا.ت: اینقدر درد میکنه که دلم میخواد بمیرم
کوک: اجازه هست
ا.ت:چیکار میخوای کنی
کوک: اگه اجازه بدی خوب میشه
ا.ت: مثلا میخوای چیکار کنی
پتو از روش در اوردم کیسه اب گرم گذاشتم زیر دلش
ا.ت: چیکار میکنی وایی چقدر داغه
کوک:داغه بهتره خوب میشه نترس
اروم دست میکشیدم رو دل ا.ت و اونم فقط بهم زل زده بود
کوک: چیشده داری نگام میکنی
ا.ت: تغییر کردی یا برای هر زنی هم که میدزدیشون و ازارشون میدی هم اینکارو میکنی
کوک: تو اولین زنی
ا.ت: منظورت چیه
کوک: تو اولین دختری هستی که به قول خودت دزدیدمت بقیه مرد یا پسر بودن از دشمنامون بودن
ا.ت: باورم نمیشت ازت معلومه تو یه دختر باز خیلی هولی
کوک:از نظر تو هستم
ا.ت: خیلی قضاوتت کردم
کوک: بیا خوراکیاتو بخور
ا.ت: نمیخوام
کوک: دلت درد نمیکنه
ا.ت: بهتره
کوک: گفتم خوب میشه من برم تو خوراکیاتو بخور
خواستم برم همین که درو باز کردم
کوک: یه چیز دیگه
ا.ت: چیه
کوک: من معذرت میخوام
#کوک
#فیک
#سناریو
۹.۵k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.