fake kook
fake kook
part*9
از دید کوک
کوک: اجوما غذاشو خورد
اجوما: نه
کوک: من تورو فرستاده بودم اونجا چیکار کنی(با داد)
اجوما: خیلی بهش اصرار کردم ولی نخورد
کوک: چرا نخورد
اجوما: خیلی از دستت ناراحت بود
کوک: چرا
اجوما: باهاش بد کردی
کوک: منظورت چیه
اجوما: ا.ت گفت که ازت متنفره و گفت برای بار اول براش همچین کاری خیلی سخت بوده و نمیتونه هضمش کنه
کوک: یعنی چی برای اولین بار منظورش چی بوده
اجوما:یعنی اینکه کاری که دیشب باهاش کردی
کوک: بهت گفته چیکار کردم
اجوما: آره خیلی ناراحت بود و منظورم این بود گفتم بار اولش بود و خیلی براش درناک بوده
که داشت تو بغلم گریه میکرد
کوک: خیلی از دستم ناراحت بود
اجوما: اره ولی نرو سمتش تا یه روز فردا برو پیشش و از دلش در بیار
کوک: باشه من فکر نمیکردم اینقدر ناراحت میشه
اجوما: واقعا باهاش بد کردی میدونم الان بدبخت چقدر درد داره الان
کوک: 😞😔😔
اجوما: مگه اون چیکار کرده بود اصلا برای چی گرفتیش
کوک: بخاطر برادرش
اجوما: فقط بخاطر برادرش
کوک: اره
اجوما: مگه برادرش چیکار کرده بود که اون باید اینقدر درد بکشه
کوک: من چیکار کنم که منو ببخشه
اجوما: بهش ثابت کن که از کارت پشیمونی
کوک: من این چیزا سر در نمیارم باید چیکار کنم
اجوما: یه کیسه کوچولو اب گرم ببر بزار زیر دلش اروم دست بکش روش براش کلی خوراکی بخر
خوشحالش کن ولی رو اعصابش نرو
کوک: خب باشه
اجوما: خب من برم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*9
از دید کوک
کوک: اجوما غذاشو خورد
اجوما: نه
کوک: من تورو فرستاده بودم اونجا چیکار کنی(با داد)
اجوما: خیلی بهش اصرار کردم ولی نخورد
کوک: چرا نخورد
اجوما: خیلی از دستت ناراحت بود
کوک: چرا
اجوما: باهاش بد کردی
کوک: منظورت چیه
اجوما: ا.ت گفت که ازت متنفره و گفت برای بار اول براش همچین کاری خیلی سخت بوده و نمیتونه هضمش کنه
کوک: یعنی چی برای اولین بار منظورش چی بوده
اجوما:یعنی اینکه کاری که دیشب باهاش کردی
کوک: بهت گفته چیکار کردم
اجوما: آره خیلی ناراحت بود و منظورم این بود گفتم بار اولش بود و خیلی براش درناک بوده
که داشت تو بغلم گریه میکرد
کوک: خیلی از دستم ناراحت بود
اجوما: اره ولی نرو سمتش تا یه روز فردا برو پیشش و از دلش در بیار
کوک: باشه من فکر نمیکردم اینقدر ناراحت میشه
اجوما: واقعا باهاش بد کردی میدونم الان بدبخت چقدر درد داره الان
کوک: 😞😔😔
اجوما: مگه اون چیکار کرده بود اصلا برای چی گرفتیش
کوک: بخاطر برادرش
اجوما: فقط بخاطر برادرش
کوک: اره
اجوما: مگه برادرش چیکار کرده بود که اون باید اینقدر درد بکشه
کوک: من چیکار کنم که منو ببخشه
اجوما: بهش ثابت کن که از کارت پشیمونی
کوک: من این چیزا سر در نمیارم باید چیکار کنم
اجوما: یه کیسه کوچولو اب گرم ببر بزار زیر دلش اروم دست بکش روش براش کلی خوراکی بخر
خوشحالش کن ولی رو اعصابش نرو
کوک: خب باشه
اجوما: خب من برم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۱.۱k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.