fake kook
fake kook
part*13
شب
هممون نشسته بودیم منتظر بودیم هانیا زنگ بزنه جواب ازمایش بگه
پ: زنگ زد
کوک: نه
ا.ت: منتظر چی هستین
کوک: جواب ازمایش
ا.ت: خب معلومه منفی
کوک: اره خیلی هم ازتو معلومه که منفیه
ا.ت: مگه من چمه
کوک: هیچی عزیزم
پ: اگه منفیه خب چرا منتظرین من نوه میخوام
کوک: وایسا جواب بیاد
ا.ت: من بچه نمیخوام همین که گفتم
پ: عروسم مگه میشه
ا.ت: خب پدرجان جونگکوک اینکارو با من کرد هرچی بهش میگم نکن اون میکنه
کوک: ا.ت😡
ا.ت:چته
کوک: خجالت بکش میفهمی داری چی میگی من کی مجبورت کردم خودت خواستی
ا.ت: من نخواستم تو منو کردی
کوک: 😳خیلی بی ادب شدیا خانواده نشسته چیزی نگو
ا.ت: خب خودمونیم
کوک: تو اینجوری نبودی ا.ت
م: جونگکوک چیکارش داری بزار راحت باشه هرچی دوس داری بگو عزیزم
کوک: یعنی چی مامان یعنی خودش نمیفهمه داره چی میگه ها
ا.ت: یعنی نمی نمیفهمم
کوک: یه جورایی اره
ا.ت: خب باشه
کوک: قهر کردی
ا.ت: نه
از اونجا رفتم
کوک: مامان الان میام
ا.ت: نیا دنبالم
کوک:عزیزدلم قهر نکن یه لحظه عصبانی شدم
ا.ت: تو نباید سر من داد بزدی
کوک: ببخشید عزیزم
ا.ت:نمیبخشمت
کوک: خب به منم حق بده واقعا این چه حرفایی بود میزدی
ا.ت: دوس داشتم
کوک: منو دوس داری؟
ا.ت: نه
اومد نزدیک بوسم کرد
کوک: عزیزم بیا بریم دیگه
ا.ت: نموخوام
کوک: بخاطر کوکیت
ا.ت: نه
کوک: مگه کوکیت دوس نداری
ا.ت: نه
کوک: چیکار کنم اشتی کنی
ا.ت: کلی برام پاستیل بخری
کوک: باشه بهت قول میدم برات بخرم
ا.ت: ابنبات هم میخری
کوک: ابنباتم میخرم
ا.ت: ولی لبتو یه شرین ترین ابنباتی که خوردم
کوک:نوش هم جونت وایسا ببینم چی گفتی
ا.ت: گفتم لبت خیلی خوشمزست
کوک: 😅
ا.ت: چرا میخندی
کوک: عاشقتم
ا.ت: منم همینطور
کوک: بیا بریم
ا.ت: نه
کوک: چرا
ا.ت: نمیخوای از ابنباتای خوش مزه بهم بدی
کوک: بزار امشب
ا.ت: حداقل به کوچولو
اومد نزدیک بوسم کرد
کوک: چطور بود
ا.ت: عالی
کوک: خب بریم الان
ا.ت: بریم ابنبات من
کوک: جلوی کس دیگه ای منو نگو ابنبات مردم منحرف میکنی
ا.ت: 😅😈
کوک: بریم دیگه
ا.ت: باشه بریم
کوک: ولی قبلش وقتی رفتیم جدی باش اوکی
ا.ت: اوکی
م: چیشد جونگکوک اومدی ا.ت کجاست
کوک: وایی مامان این دختره چقدر رو مخ شده دیگه
م: یعنی چی
کوک: یه جوری باهاش رفتار کردم که خیلی ترسید ((اره خیلی ترسید😅))
پ: چرا با ا.ت درست رفتار نمیکنی
کوک: ولش کن
ا.ت: مامان..
#کوک
#فیک
#سناریو
part*13
شب
هممون نشسته بودیم منتظر بودیم هانیا زنگ بزنه جواب ازمایش بگه
پ: زنگ زد
کوک: نه
ا.ت: منتظر چی هستین
کوک: جواب ازمایش
ا.ت: خب معلومه منفی
کوک: اره خیلی هم ازتو معلومه که منفیه
ا.ت: مگه من چمه
کوک: هیچی عزیزم
پ: اگه منفیه خب چرا منتظرین من نوه میخوام
کوک: وایسا جواب بیاد
ا.ت: من بچه نمیخوام همین که گفتم
پ: عروسم مگه میشه
ا.ت: خب پدرجان جونگکوک اینکارو با من کرد هرچی بهش میگم نکن اون میکنه
کوک: ا.ت😡
ا.ت:چته
کوک: خجالت بکش میفهمی داری چی میگی من کی مجبورت کردم خودت خواستی
ا.ت: من نخواستم تو منو کردی
کوک: 😳خیلی بی ادب شدیا خانواده نشسته چیزی نگو
ا.ت: خب خودمونیم
کوک: تو اینجوری نبودی ا.ت
م: جونگکوک چیکارش داری بزار راحت باشه هرچی دوس داری بگو عزیزم
کوک: یعنی چی مامان یعنی خودش نمیفهمه داره چی میگه ها
ا.ت: یعنی نمی نمیفهمم
کوک: یه جورایی اره
ا.ت: خب باشه
کوک: قهر کردی
ا.ت: نه
از اونجا رفتم
کوک: مامان الان میام
ا.ت: نیا دنبالم
کوک:عزیزدلم قهر نکن یه لحظه عصبانی شدم
ا.ت: تو نباید سر من داد بزدی
کوک: ببخشید عزیزم
ا.ت:نمیبخشمت
کوک: خب به منم حق بده واقعا این چه حرفایی بود میزدی
ا.ت: دوس داشتم
کوک: منو دوس داری؟
ا.ت: نه
اومد نزدیک بوسم کرد
کوک: عزیزم بیا بریم دیگه
ا.ت: نموخوام
کوک: بخاطر کوکیت
ا.ت: نه
کوک: مگه کوکیت دوس نداری
ا.ت: نه
کوک: چیکار کنم اشتی کنی
ا.ت: کلی برام پاستیل بخری
کوک: باشه بهت قول میدم برات بخرم
ا.ت: ابنبات هم میخری
کوک: ابنباتم میخرم
ا.ت: ولی لبتو یه شرین ترین ابنباتی که خوردم
کوک:نوش هم جونت وایسا ببینم چی گفتی
ا.ت: گفتم لبت خیلی خوشمزست
کوک: 😅
ا.ت: چرا میخندی
کوک: عاشقتم
ا.ت: منم همینطور
کوک: بیا بریم
ا.ت: نه
کوک: چرا
ا.ت: نمیخوای از ابنباتای خوش مزه بهم بدی
کوک: بزار امشب
ا.ت: حداقل به کوچولو
اومد نزدیک بوسم کرد
کوک: چطور بود
ا.ت: عالی
کوک: خب بریم الان
ا.ت: بریم ابنبات من
کوک: جلوی کس دیگه ای منو نگو ابنبات مردم منحرف میکنی
ا.ت: 😅😈
کوک: بریم دیگه
ا.ت: باشه بریم
کوک: ولی قبلش وقتی رفتیم جدی باش اوکی
ا.ت: اوکی
م: چیشد جونگکوک اومدی ا.ت کجاست
کوک: وایی مامان این دختره چقدر رو مخ شده دیگه
م: یعنی چی
کوک: یه جوری باهاش رفتار کردم که خیلی ترسید ((اره خیلی ترسید😅))
پ: چرا با ا.ت درست رفتار نمیکنی
کوک: ولش کن
ا.ت: مامان..
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۳.۰k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.