fake kook
fake kook
part*1۵
هانیا: خواستم بگم که
کوک: الو الو
م: چشید
کوک: قطع شد
م: وایی الان باید قطع بشه
کوک: دارم براش زنگ میزنم جواب نمیده
م:بیا با گوشی من زنگ بزن
کوک: اصلا خط نمیده
ا.ت: جواب گفت دیگه
کوک: کی گفت
ا.ت: گفت که ناراحت نمیشید منظورش منفیه
کوک: از کجا مطمئنی زنگ زد الو هانیا
هانیا: نمیدونم چیشد قطع شد
کوک: خب جواب ازمایش بگو
هانیا: پسر خاله مبارک باشه مثبته
کوک: واقعا 😳
هانیا: بله
کوک: خیلی ممنونم
هانیا: خب مامانم کارم داره من برم
کوک: خداحافظ
هانیا: خداحافظ
م: مثبته که وایی باورم نمیشه
پ: پسرم عروسم مبارک باشه
کوک: ممنونم
م: دارم نوه دار میشم وایی فکرشم اصلا نمیکردم
کوک: ا.ت داری گریه میکنی
ا.ت: چی
کوک: عزیزم چرا داری گریه میکنی
ا.ت: گریم میاد ولی نمیدونم چرا
کوک: عزیزم گریه نکن
✓: ا.ت دیوونه شد رفت
کوک: هیی با ا.ت درست صحبت کن
✓: مگه چی گفتم
پ: با زیا درست صحبت کن پسر
کوک: خب به ا.ت گفت دیوونه
ا.ت: کوک من دیوونم
کوک: نه خوشگلم
پ: خب اون مامانته درست باهاش حرف بزن میتونی که
کوک: پدر من فقط یه مامان دارم الانم پیشم نشسته
م: قربون پسر خوشتیپم برم
پ: چیزی نگید
کوک: چیزی شده حرف بدی که نزد
پ: تو خودت از همه بدتری
کوک: مگه من چمه
پ: چیت نیست با بزرگترت درست رفتار نمیکنی یکی مثل خوده من هرچی من گفتم باید بگی چشم نه اینکه باید جوابمو بدی
کوک: بابا من بزرگ شدم
پ: برو بیرون سریع
کوک:نمیگفتی خودم هم میخواستم برم
ا.ت: کوک کجا
کوک: برم جایی که هیچ کدومتون رو نبینم
م: مگه من میزارم بری نه تو باید پیش خودمون بمونی
کوک: نمیخوام بمونم
ا.ت: کوک تروخدا بمون کجا میری
کوک: گفتم که
ا.ت: پس من چی میخوام باهات بیام
کوک: خب بیا
ا.ت: باشه خب مامان جون خداحافظ
م: نه عزیزم جایی نمیرید
کوک دستمو گرفت رفتیم بیرون
ا.ت: الان کجا میخوایم بریم
کوک: هرجا که تو بگی
ا.ت: با من قهر نیستی
کوک: چرا بخوام با مامان بچم قهر باشم
ا.ت: اسم بچه رو پیش من نیار
کوک: ا.ت جونم ببین خانواده دو نفره ما قراره سه نفره بشه یعنی تو الان بچه داری
ا.ت: نه
کوک: داری
تو راه بودم داشتم میرفتم مسافرت بخاطر همین نزاشتم🖤💖
#کوک
#فیک
#سناریو
part*1۵
هانیا: خواستم بگم که
کوک: الو الو
م: چشید
کوک: قطع شد
م: وایی الان باید قطع بشه
کوک: دارم براش زنگ میزنم جواب نمیده
م:بیا با گوشی من زنگ بزن
کوک: اصلا خط نمیده
ا.ت: جواب گفت دیگه
کوک: کی گفت
ا.ت: گفت که ناراحت نمیشید منظورش منفیه
کوک: از کجا مطمئنی زنگ زد الو هانیا
هانیا: نمیدونم چیشد قطع شد
کوک: خب جواب ازمایش بگو
هانیا: پسر خاله مبارک باشه مثبته
کوک: واقعا 😳
هانیا: بله
کوک: خیلی ممنونم
هانیا: خب مامانم کارم داره من برم
کوک: خداحافظ
هانیا: خداحافظ
م: مثبته که وایی باورم نمیشه
پ: پسرم عروسم مبارک باشه
کوک: ممنونم
م: دارم نوه دار میشم وایی فکرشم اصلا نمیکردم
کوک: ا.ت داری گریه میکنی
ا.ت: چی
کوک: عزیزم چرا داری گریه میکنی
ا.ت: گریم میاد ولی نمیدونم چرا
کوک: عزیزم گریه نکن
✓: ا.ت دیوونه شد رفت
کوک: هیی با ا.ت درست صحبت کن
✓: مگه چی گفتم
پ: با زیا درست صحبت کن پسر
کوک: خب به ا.ت گفت دیوونه
ا.ت: کوک من دیوونم
کوک: نه خوشگلم
پ: خب اون مامانته درست باهاش حرف بزن میتونی که
کوک: پدر من فقط یه مامان دارم الانم پیشم نشسته
م: قربون پسر خوشتیپم برم
پ: چیزی نگید
کوک: چیزی شده حرف بدی که نزد
پ: تو خودت از همه بدتری
کوک: مگه من چمه
پ: چیت نیست با بزرگترت درست رفتار نمیکنی یکی مثل خوده من هرچی من گفتم باید بگی چشم نه اینکه باید جوابمو بدی
کوک: بابا من بزرگ شدم
پ: برو بیرون سریع
کوک:نمیگفتی خودم هم میخواستم برم
ا.ت: کوک کجا
کوک: برم جایی که هیچ کدومتون رو نبینم
م: مگه من میزارم بری نه تو باید پیش خودمون بمونی
کوک: نمیخوام بمونم
ا.ت: کوک تروخدا بمون کجا میری
کوک: گفتم که
ا.ت: پس من چی میخوام باهات بیام
کوک: خب بیا
ا.ت: باشه خب مامان جون خداحافظ
م: نه عزیزم جایی نمیرید
کوک دستمو گرفت رفتیم بیرون
ا.ت: الان کجا میخوایم بریم
کوک: هرجا که تو بگی
ا.ت: با من قهر نیستی
کوک: چرا بخوام با مامان بچم قهر باشم
ا.ت: اسم بچه رو پیش من نیار
کوک: ا.ت جونم ببین خانواده دو نفره ما قراره سه نفره بشه یعنی تو الان بچه داری
ا.ت: نه
کوک: داری
تو راه بودم داشتم میرفتم مسافرت بخاطر همین نزاشتم🖤💖
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۱.۵k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.