🍁Part 49🍁
🍁Part_49🍁
🦉❤️آغوش گرم تو❤️🦇
🦇ارسلان🦇
دیانا رو بغل کردم بردم بالا
هعی تو بغلم ب خودش میپیچید
رفتم تو اتاق و دیانا رو گذاشتم رو تخت
خودم لباسامو عوض کردمو پیشش دراز کشیدم
بغلش کردمو ب خودم نزدیکش کردم
دیانا:خیلی بدی🙁
ارسلان:من ک گفتم گوه خوردممممم
دیانا:درد دارممممم ارسلاوووون
ارسلان:عشقم قربونت برم من قلبم زندگیم
منو میبخشی
دیانا:نمدونم بزار فکرامو بکنم
فردا صب بهت میگم..آخ
ارسلان:بمیرمم الهی خبی
دیانا:نه آییی
ارسلان:لباسشو در آوردمو
زیر دلشو نوازش میکردم...دیام بهتری؟
دیانا:نه اییی
ارسلان:بلند شدم رفتم از آشپزخونه یه مسکن
برداشتم یه لیوان آبم ریختم
بردم تو اتاق دادم بهش
دیانا:ایی
ارسلان:بمیرم اینو ک خوردی دیگه یکم صب کن دردت خوب میشه
دیانا:اوهوم
✨️نیم ساعت بعد✨️
ارسلان:بهتری عشقم؟
دیانا:آره بهترم
ارسلان:الان منو بخشیدی دیگه؟
دیانا:اره(با خنده)
ارسلان:آخيش حالا چطور بود؟
دیانا:چی؟
ارسلان:کاری کردم
دیانا:زیاد راضی نبودم😌
ارسلان:زیاد راضی نبودی ولی با بله خیر جواب بده خوب بود؟
دیانا:بلههههههه😬
ارسلان:از شلوارم درش اوردمو گفتم...پس نظرت چیه یه بار دیگه اینکارو بکنم؟🥺😈
دیانا:نه نه ممنون خوشم نیومد گوه خوردممممم
ارسلان:دوباره کردمش تو شلوارم(🤦♀)...هعییی
دیانا:خب بابا 😂
ارسلان:عشقم ل.ب میخوام ب مدت طولانی
آخه طعمشو میخوام درس و حسابی بچشم😋
دیانا:یه دفعه هجوم اورد ب سمت لبمو میک میزد منم همراهیش کردم
ارسلان:همونطور ک لبشو میخوردم دستمو بردم سمت ک.ص.ش(😐) و میمالیدم
دیانا:نفس کم آورده بودم
ارسلان:لبشو ول کردم...به به😋...ش.ر.ت.شو
در آوردمو پاهاشو دادم بالا و ک.ص.ش.و میک میزدم و تند تند میخوردم ک.ص.شو
دیانا:آروم دردم اومد آیی
ارسلان:یه لیس محکم ک تا حالا نزده بودم ب ک.ص.ش رو زدم ک عاهش در اومد
دیانا:دستمو گذاشتم رو سر ارسلان و ب ک.ص.م
نزدیکش کردمو همینجوری ک دستم رو سرش بود عاه میکشیدم درد داشت
ارسلان:مثل چی میخوردم و لیس میزدم بعد دیگه ولش کردم رفتم سینشو میک میزدم و اون یکی رو با دستم میمالیدم ولی آروم دیانا گوشیشو برداشت و رفت تو اینستا و میگشت منم سینشو میخوردم
دیانا:ارسلان مثل بچه ها ک شیر میخورن داشت میخورد گوشیو گذاشتم کنار و با موهاش بازی کردم ک خوابمون برد کم کم😴
❤️❤️❤️
لایک کنيد و اگر از رمان
راضی هستی:💕 بزار
راضی نیستی:💔💔 بزار
دیگه خسته شدم🥲
🦉❤️آغوش گرم تو❤️🦇
🦇ارسلان🦇
دیانا رو بغل کردم بردم بالا
هعی تو بغلم ب خودش میپیچید
رفتم تو اتاق و دیانا رو گذاشتم رو تخت
خودم لباسامو عوض کردمو پیشش دراز کشیدم
بغلش کردمو ب خودم نزدیکش کردم
دیانا:خیلی بدی🙁
ارسلان:من ک گفتم گوه خوردممممم
دیانا:درد دارممممم ارسلاوووون
ارسلان:عشقم قربونت برم من قلبم زندگیم
منو میبخشی
دیانا:نمدونم بزار فکرامو بکنم
فردا صب بهت میگم..آخ
ارسلان:بمیرمم الهی خبی
دیانا:نه آییی
ارسلان:لباسشو در آوردمو
زیر دلشو نوازش میکردم...دیام بهتری؟
دیانا:نه اییی
ارسلان:بلند شدم رفتم از آشپزخونه یه مسکن
برداشتم یه لیوان آبم ریختم
بردم تو اتاق دادم بهش
دیانا:ایی
ارسلان:بمیرم اینو ک خوردی دیگه یکم صب کن دردت خوب میشه
دیانا:اوهوم
✨️نیم ساعت بعد✨️
ارسلان:بهتری عشقم؟
دیانا:آره بهترم
ارسلان:الان منو بخشیدی دیگه؟
دیانا:اره(با خنده)
ارسلان:آخيش حالا چطور بود؟
دیانا:چی؟
ارسلان:کاری کردم
دیانا:زیاد راضی نبودم😌
ارسلان:زیاد راضی نبودی ولی با بله خیر جواب بده خوب بود؟
دیانا:بلههههههه😬
ارسلان:از شلوارم درش اوردمو گفتم...پس نظرت چیه یه بار دیگه اینکارو بکنم؟🥺😈
دیانا:نه نه ممنون خوشم نیومد گوه خوردممممم
ارسلان:دوباره کردمش تو شلوارم(🤦♀)...هعییی
دیانا:خب بابا 😂
ارسلان:عشقم ل.ب میخوام ب مدت طولانی
آخه طعمشو میخوام درس و حسابی بچشم😋
دیانا:یه دفعه هجوم اورد ب سمت لبمو میک میزد منم همراهیش کردم
ارسلان:همونطور ک لبشو میخوردم دستمو بردم سمت ک.ص.ش(😐) و میمالیدم
دیانا:نفس کم آورده بودم
ارسلان:لبشو ول کردم...به به😋...ش.ر.ت.شو
در آوردمو پاهاشو دادم بالا و ک.ص.ش.و میک میزدم و تند تند میخوردم ک.ص.شو
دیانا:آروم دردم اومد آیی
ارسلان:یه لیس محکم ک تا حالا نزده بودم ب ک.ص.ش رو زدم ک عاهش در اومد
دیانا:دستمو گذاشتم رو سر ارسلان و ب ک.ص.م
نزدیکش کردمو همینجوری ک دستم رو سرش بود عاه میکشیدم درد داشت
ارسلان:مثل چی میخوردم و لیس میزدم بعد دیگه ولش کردم رفتم سینشو میک میزدم و اون یکی رو با دستم میمالیدم ولی آروم دیانا گوشیشو برداشت و رفت تو اینستا و میگشت منم سینشو میخوردم
دیانا:ارسلان مثل بچه ها ک شیر میخورن داشت میخورد گوشیو گذاشتم کنار و با موهاش بازی کردم ک خوابمون برد کم کم😴
❤️❤️❤️
لایک کنيد و اگر از رمان
راضی هستی:💕 بزار
راضی نیستی:💔💔 بزار
دیگه خسته شدم🥲
۱۰.۰k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.